پیچ خوردگی مترادف
پیچ خوردگی مترادف اسم فرم
- تناقض گویی هوی و هوس crotchet، چروک، foible، مفهوم، ویژگی، خروج از مرکز, ویژه خویی، طلسم.
- حلقه, گره, curlicue, جعد و شکن گیسو, ringlet, گردش.
- خم پیچ و تاب یافت نشد!, crinkle, کویل, درهم و برهم کردن، گرفتاری.
- نقص نقص snarl، نقص، عارضه، مشکل، مانعی بر سر راه، انسداد، قطعی هم.
- کريک خراب خرج کردن، کوک، گرفتگی عضلات، چارلی اسب، اضطراب سخت و ناگهانی.