چاقو مترادف
چاقو مترادف اسم فرم
- تلاش, تلاش سعی کنید شات، کرک، رفتن، مقاله، سرمایه گذاری.
- سوراخ شدن خراش، زخم زدن، زخم، برش برش، آسیب، اشک، دریدن پرده.
- پنگ خراب، درد، خراش درد، نیش، آچار.
چاقو مترادف فعل فرم
- تضعیف، فروختن، double-cross، درمانده، خنثی کردن، خیانت، زخم چاقو در پشت.
- سوراخ واکسن، چوب، بر چوب اویختن سنبله، نیزه، چاقو، lance، گور، زخم، برش، سوراخ، prick، perforate، نفوذ.
- چاقو، چوب, برش, پیرس, هک, بریده بریده, زخم.