کهنه مترادف
کهنه مترادف اسم فرم
- دست پیر, استاد, حرفه ای, ماهر crackerjack گذشته کارشناسی ارشد نرم افزار کارشناس اقتدار, تایمر, دامپزشک.
- پایین، ریش ریش، fluff.
کهنه مترادف صفت فرم
- ، تجربه ماهر تمرین، چاشنی، نبرد زخم، متبحر متبحر، مهارت، حرفه ای، استادانه، آگاه، دانستن، crackerjack.
- ارتجاعیٍ فرسوده پاره پاره، کار، ضعیف، پژمرده، مبتلا به جرب،، frowzy، rundown، چیز ساییده، پوزش می طلبیم، کارآفرینی، کبریتی، down-at-heel، dowdy.
- سپری باستانی کهنه منسوخ شده, مورخ, شده, منسوخ تقرير قدیمی کهن، کلاه قدیمی.
- معنی, لاشی دلگیر، picayune، ungenerous، کم رنجور، بدبختی، mean-spirited، کمبود ویتامین، اب زیر کاه، ناعادلانه، ungentlemanly، بیشرمی، فرومایه.
- منسوخ، سپری شده démodé، superannuated، کهنه، antediluvian، مورخ، منسوخ، غیر مرسوم، مد افتاده، عتیقه، outworn، shopworn و قدیمی کلاه.