گرفتن مترادف


گرفتن مترادف اسم فرم

  • valise، چمدان، bandbox سفر کیسه، gripsack.
  • ««نگه دارید، تشنج، درک، قلاب کلاچ.
  • ادراک، درک، کن، تسلط، درک.
  • تشنج، ضبط، دلهره، نگه، درک، گرفتن، کلاچ.
  • جایزه بگ، را غنیمت، پاداش، افزایش، غنایم، مجموعه ای از, مسافت, غارت.
  • قاپ زنی، از بین بردن, درک, lunge, عبور, تشنج کلاچ.
  • کنترل قدرت سلطه, نفوذ, استبداد.
  • گیر حیله بذله گو، نیرنگ، ترفند، جعل، طنز، کیکر.

گرفتن مترادف فعل فرم

  • nestle بستر راحت غنودن حلقه, nuzzle, نوازش, آغوش, آغوش، enfold.
  • باج گیری عصاره، زور تلاشهاى، دقیق، قلدر، یکدیگر،، خونریزی، فشار، لرزش، میگذارند.
  • تحت تاثیر قرار دادن, اعتصاب, تاثیر, rouse, شامل بهره.
  • تصاحب ربودن ضبط، چین، از بین بردن، درک.
  • تصاحب، تسخیر وادار transfix, متحیر می کند، مجذوب.
  • تعجب تشخیص کشف, پیدا کردن, فاش, افشا، آشکار، چیزی را اشکار.
  • جمع شدن ۱۳۶۲ بازگشت، نفی، عقب نشینی، نمی پذیرند، خوردن یکی از کلمات، renege.
  • درک را مشاهده کنید، درک، درک عمق، دیدن از طریق درک، پیدا کردن، فهمیدن، دستگیری، حل، حکیم.
  • دیدن دستگیری، درک، درک، درک را در، دنبال کنید.
  • را تصرف، ضبط، entrap فريادی، درک، گره، گرفتن، بازداشت.
  • قرارداد متحمل، به دست آوردن با آمده، دریافت، توسعه.
  • مصادره گرفتن، commandeer سلب مالکیت، غارت، مناسب است.
  • نگه دارید، نگه گرفتن درک، قلاب، کلاچ.
  • پیشی در به دست آوردن، تعمیرات اساسی، آمده تا رویکرد، اجرا، رسیدن، رسیدن.
گرفتن لینک های مترادف: مسافت, غارت, درک, عبور, نفوذ, استبداد, نوازش, آغوش, اعتصاب, تاثیر, پیدا کردن,

گرفتن مترادف،