بالا مترادف
بالا مترادف اسم فرم
- حداکثر، اوج، اوج، اوج، اوج، اوج، بالا، نشست، تاج.
- درب پوشش، درپوش چوب پنبه، سقف، سقف، سایبان، سایه بان.
- سرخوشی مسمومیت, سفر,, هذیان حمل و نقل، وجد، رفعت، مستی.
- قله اوج، اوج، اوج، سر تاج، اوج، تاج، نوک، ارتفاع، اوج، اوج، راس.
بالا مترادف صفت فرم
- بالاترین.
- برتر, اول, انتخاب, نرخ برجسته، انتخاب، رتبه بندی، نخبگان و عالی و قابل توجه, نجیب.
- بلند بالا برتر، قد، قوی، باغچه، افزایش، برجسته.
- رئیس کلیدی پیشرو، اصلی، اصلی، غالب، برجسته، مهم، با استعداد، پارامونت، مهمترین و برجسته، top-drawer، میزان اول، نخبگان.
- عزیز گران هزینه گزاف، متورم، عجیب، بیش از حد، زیاد، extortionate.
- مست، inebriated، مست، besotted، جنون، سرخوشی، هذیانی، سنگسار، مبهم، تبدیل در.
- مهم، شدید، پرقدرت، پیشرفته، والاى، قوی، حداکثر، زیاد، اوجی, بزرگ.
- والاى بلند نجیب، با وقار، بزرگ، برجسته، بالا فکر، با شکوه، با شکوه، پايان.
بالا مترادف فعل فرم
- پیش افتادن از شکست دادن اکسل، تجاوز، سرب، بهترین، ضرب و شتم، گرفتگی، فراتر از، تحت الشعاع قرار دادن.
- کلاه, تاج, پوشش, نوک, سقف.