محدود مترادف


محدود مترادف اسم فرم

  • مرز حد حاشیه, مرز, کم رنگ، آستانه، لبه، مرز.

محدود مترادف صفت فرم

  • ، محدود محدود تمپورال، شماره، اندازه گیری، قابل اندازه گیری محدود، محدود، ثابت، جزئی، terminable، موقت، زودگذر، گذرا، زودگذر.
  • اجباری است.
  • محدود محدود، منحصر به فرد خصوصی، محدود، واجد شرایط، محدود، یک، معلول، مشخص، مسدود، کنترل.
  • محدود کنترل مهار بررسی، محدود، خاص، محدود، ثابت، تعریف، خاص، مشروط، کاهش، کاهش می یابد.
  • محدود.

محدود مترادف فعل فرم

  • زندانی کارآموز, بازداشت, مجتمعی, خفه شو.
  • کراوات, جلوگیری, متصل، محدود، محدود، گرفتگی عضلات, straitjacket.
محدود لینک های مترادف: مرز, محدود, بازداشت, کراوات, جلوگیری,

محدود مترادف،