مرحله مترادف
مرحله مترادف اسم فرم
- اقدام, اقدام به معنی روش مانور، مصلحت، دستگاه، عمل، عمل.
- تئاتر, اقدام, درام و dramaturgy و کسب و کار نشان می دهد و نشان می دهد biz, footlights.
- درجه درجه، سطح بریدگی، مرحله، فاصله، موقعیت، دانه بندی، نقطه.
- دوره، فاز، دولت، گام، نقطه، ایستگاه، هواپیما، سطح، درجه، درجه، موقعیت.
- رد پای مسیر دنباله، ردیابی، spoor، علامت گذاری، vestige.
- سرعت و گشاد گشاد راه رفتن و راه رفتن و پیاده روی، footstep، آج.
- فرود, داستان, طبقه, سطح, ردیف, عرشه.
- منبر, پلت فرم, افتا، proscenium، تخته، محل دستهء موسیقی, تریبون.
- پله, سری, برخیزنده، آج، پله، غير منتظره دانلد, دور, پایی.
مرحله مترادف فعل فرم
- stage-manage، هماهنگ و موزون، contrive، مدیریت، مهندس، دستکاری، برنامه، prearrange، hoke تا.
- استعفا، کناره گیری کند, ترک, بازنشسته, تعظیم.
- افزایش افزایش تشدید، تشدید، تقویت، تا، شتاب، گسترش، بزرگ، ساخت تا.
- در حال حاضر تولید ترتیب، نمایشگاه، نشان می دهد، انجام، هوا، قرار داده، نمایش بگذارد.
- راه رفتن سرعت، آج گشاد گشاد راه رفتن, سایت, پد، پا، saunter، tramp، traipse، قدم زدن، perambulate، مارس، قدم زنی با تبختر.
- پرداختیم، کاهش تخت، برش، کاهش، باد کردن، محدود کردن، کاهش، کاهش، مقیاس، deescalate.