وضع مترادف


وضع مترادف اسم فرم

  • ترتیب ترکیب پیکربندی، جهت گیری، تراز، موقعیت، نگرش، منش، فرم.
  • تصنیف آهنگ شعر، ditty، آیه، هوا، ملودی، قافیه، خودداری کنند، آهنگ فولکلور.
  • جهت حل و فصل، نتيجه گيري، رسیدگی، مدیریت، دولت، مقررات، کنترل، قدرت، قدرت، حمایت.
  • خلق و خوی خوی طبیعت، آرایش، شخصیت، طنز، روح، روح، گرايش، خم، میل، تمایل، proclivity.
  • سيستم، good-for-nothing، sluggard، وزوز، کاری انجام ندادن، سونا، beachcomber، dawdler، laggard، انگل، ادم اواره و ولگرد، بحد افراط مشروب نوشیدن.
  • قرار دادن ترتیب بندی اختیار الگوی پیکربندی، محل، توزیع، تخصیص، سفارش، آرایه، سازمان، طبقه بندی.
  • معضل رفع گرفتاری، تنگه، ترجمه­ناپذيري، مشکل، گوشه، خرج کردن، ظروف سرباز یا مسافر، جم، ترشی، قراضه، پاس زیبا، عوارض, مشکل, نقطه, سوراخ.

وضع مترادف صفت فرم

  • nonprofessional و غیر حرفه ای و آماتور, سکولار, مخدوفان, بی حرمتی, محبوب, بی تجربه و بی تجربه.

وضع مترادف فعل فرم

  • اخراج تخلیه بیرون راندن، رها، آتش، تبدیل، گزاف گویی، cashier.
  • تحمیل درخواست ارزیابی، بار، زین، شارژ، encumber.
  • قرار دادن محل مجموعه، سپرده، حل و فصل، کردهاید، کندن، ایستگاه.
  • قطع زنگ تفریح, استراحت, ترک تعطیلات، پوسته پوسته شدن.
  • ویژگی، نسبت دادن، اختصاص، impute، allege، ادعا.
وضع لینک های مترادف: مشکل, نقطه, سوراخ, سکولار, بی حرمتی, محبوب, استراحت,

وضع مترادف،