فهرست اسامی همه مترادف،


  • گوده و خیلی منزوی مترادف،: وصال میکسر، socializer بن vivant، همدم بون.
  • گوزن ماده مترادف،: جلو، جلو پیشرو قدامی و شکمی است.
  • گوسفندوار مترادف،: توپر، مبارز، بی تدبیر، قاطعانه.
  • گوش دادن مترادف،: چشم پوشی از غفلت نخواهند رفت، بی اعتنایی.
  • گوشت مترادف،: روح، روان، روح، حیو، معنویت، immateriality، سایه، soulfulness.تضعیف, sap, تخلیه, enervate, تن پایین آب پایین.
  • گوشته مترادف،: کشف برهانیم فاش, فاش، آشکار، لخت، افشا.
  • گوشتی مترادف،: استخوانی، لاغر، نازک، لاغر، یدکی، لاغر و استخوانی، كم وزني،.خشک چروکیده میلی shriveled برگای، desiccated.بی اهمیت کم...
  • گوشخراش مترادف،: هماهنگ، dulcet، موسیقی، تسکین دهنده، شیرین و دلپذیر است.
  • گول زدن مترادف،: مقابله با, صورت, دیدار, شجاع, مقاومت در برابر.
  • گوناگون مترادف،: مشابه، موازی، یکسان مانند مربوطه، مشترک.تغییرناپذیر, ثابت, ثابت, عاشق, یکنواخت و ثابت.
  • گونی مترادف،: استخدام استخدام شرکت، حفظ، را در، منصوب کند.
  • گویا مترادف،: بصری، غیر منطقی, nonrational, رویایی, unreasoning, عاطفی.نامعقول، مجنون بی کفایت بی دلیل، خیره شدن.بی خردانه بی ملاحظه...
  • گی مترادف،: ناراضی، بدبختی، غمگین، رنجور، doleful، خلق، غم انگیز.دشت کسل کننده تخت، دلتنگ کننده، یادآوری، بدون زرق و برق، بی...
  • گیج کننده مترادف،: آرام و بی سر و صدا، آرام، منظم، مسالمت آمیز است.روشن، ساده، روشن، ساده، اطمینان بخش.
  • گیر مترادف،: سست، رایگان، انتشار، اجازه دهید، جدا کردن، untie.
  • گین مترادف،: جوش fizz درخشش، حبابها، طراوت، زندگی، نشاط، انرژی و زنده دلی، انیمیشن، بهره.bumpiness ناموزونى زبری، بی نظمی.
  • یاد گرفتم مترادف،: بی سواد و بی سواد و نادان، nonintellectual، lowbrow، کم عمق.
  • یادآوری مترادف،: شاد و شاد و درخشان, جشن, همجنسگرا.
  • یادگیری مترادف،: جهل بی سوادی کهنه پرستی، nescience، know nothing ism، روشنفکری.
  • یاری مترادف،: زخمی آسیب برساند، ill-use، مانع، مانع خنثی، مانع، درمانده.
  • یاس مترادف،: شادی, cheerfulness, شور و شوق، رفعت، exultation، تحقق, رضایت.محرک انگیزه آسانسور، اطمینان، الهام بخش.تحقق رضايت اوج،...
  • یاس و نومیدی مترادف،: احتیاط احتیاط، حس گريزى، circumspection، فکر، نظر.
  • یاغی مترادف،: تحریم، مجوز قانونی.مطیع قانون، سازگار با مشروع قانونی، کنترل، مطیع.
  • یخ زده مترادف،: صمیمی و گرم و عاطفی، پرشور، genial.داغ، دامداری، گرمایش، بسیار گرم، تاول.
  • یخ کرده مترادف،: ، داغ دامداری سوزان parching اتشی مزاج, گرم.
  • یخبندان مترادف،: ، داغ، بخار، تابستانی دامداری، گرم.شاد و صمیمی و heartwarming, دوستانه, hearty.
  • یقین مترادف،: توهم، رویای, توهم, فانتزی, خیال واهی.شک, شک, رزرو, ناباوری.
  • یواشکی مترادف،: راست، باز، آشکار، واضح و صریح.
  • یورش مترادف،: عقب نشینی مسیر پرواز، رم، رکود اقتصادی.
  • یک مترادف،: متعادل, حتی,، محکم ببندید.even-handed، فقط، عادلانه، عادلانه، با وجدان.
  • یک صدایی مترادف،: اختلاف، اختلاف، ناهماهنگی، dissidence، نزاع، اختلاف عقیده.
  • یکتاست، مترادف،: دانایی، ضعیف، unavailing و ناتوان و ضعیف، effete.
  • یکسان مترادف،: مختلف، جدا و مشخص است، بر خلاف، مخالف حقانیت, دیگر, متنوع, واگرا.
  • یکسونگری مترادف،: irresolute، inconstant، مردد، vacillating، بی ثبات.
  • یکنواخت مترادف،: مفتی civvies.تعارض، متغیر، متغیر، برخوردهای تصادفی،.نامنظم ناهموار حقانیت گوناگون، متفاوت است.متنوع, جالب, جذب,...
  •