فهرست اسامی همه مترادف،
نشان می دهد مترادف،: پنهان، پنهان کردن، پنهان، پوشش، روی صفحه نمایش.اشتباه، مبهم و تاریک کردن مات کردن ابهام دار، becloud.پنهان دفن...نشد مترادف،: قادر مناسب قادر، قوی، موثر، قوی.نشر مترادف،: سانسور، سرپوش، پنهان کردن، پنهان کردن، تماشاچیان.نشستن در مترادف،: چرخید, اجتناب از, نگه داشتن یک فاصله، تحقیر، هدف اردک نشسته.نشکن مترادف،: سفت و سخت، مقاوم، مقاوم، unmanageable، سرکش.نصف النهار درجه مترادف،: نادر جزر جزر و مد، کاهش، کم عمق، حداقل.نظامی مترادف،: ارام, اقیانوس آرام, irenic, صلح آمیز, unmilitary.نظرى مترادف،: تند بازدارندگي، دشمن متخاصم، implacable، acerb، گرفته است.نظری مترادف،: عملی، عملی، تجربی، استقراء است.نظم مترادف،: مرتب، تر و تمیز، شسته و رفته، سازمان یافته، دقیق و سخت گیر می شه؟.خوش رفتار مدنی، مهار ارام، آرام.نعنا مترادف،: چند، کمی، کاهش ضایعات بیتی, خرج کردن.استفاده می شود, دوم, فرسوده, marred.نفاق مترادف،: صداقت، یکپارچگی، انتظاری، forthrightness، صداقت، صراحت.نفخ مترادف،: ساده، کوتاه و مختصر و مفید و مختصر، موجز.نفرت مترادف،: دوستی، amiability، خوب، عشق، محبت، علاقه.دلنشین، دوست داشتنی، دلپذیر، جذاب، مناسب و معقول.مانند, تحسین, عشق, عشق...نفرت انگیز مترادف،: لذت بخش تاريخى همزبان دلپذیر، سپاسگزارم، خوش آمدید.لذت, مطبوع, جذاب, خشنود, entrancing, جذاب.نفس نفس زدن برای مترادف،: spurn, رد, دور بریزید.نفسانی مترادف،: روحانی با روح معنوی، مغزی، تجمل، زاهدانه.نفوذ مترادف،: کم عمق سطحی و مبهم و بی ملاحظه، متراکم.مطلوب کسل کننده، نرم، خاموش، subdued بلانت، گنگ.نفوذناپذير مترادف،: تیترهای، مطیع، بردگان، متملق، لشکر.نفوذناپذیر مترادف،: فهم، قابل فهم، روشن، شفاف، قابل دسترس.نفی مترادف،: قبول ادعای حفظ، به چسبیده، اصرار.پذیرش ادعای پایبندی، avowal.نفیس مترادف،: ناخالص، درشت، دست و پا چلفتی، تحتانی، خشن، زمخت، مبتذل، کريه.نقص مترادف،: کمال faultlessness consummation، کامل بودن، برتری، مزیت.قدرت forte پلاس دارایی.نقض مترادف،: رعایت, رعایت, مطابق, پایبند به, برآورده.تصدیق موافق سوگند تئوريک، حفظ، پشتیبانی.نقوذ مترادف،: واقع بینی، سازگار، لشکر، متمایل است.نكاتي مترادف،: پر انرژی، فعال، سریع روحیه شدید پر جنب و جوش، متحرک.نم نم مترادف،: مقدار زیادی را، heaps،, زیادی, توده بارهای.نماد مترادف،: جدا کردن تجزیه و تحلیل، کالبدشکافی، تجزیه، حل و فصل متلاشی، جداگانه.نمایانده مترادف،: سواد ادبی رسمی درست کلاسیک، استاندارد.نمایش با شکوه مترادف،: drabness بدون زرق و برق، کندی، grayness، dreariness.نمایش بگذارد مترادف،: understate، بازی، به حداقل رساندن.نمایشگاه مترادف،: جزئی prejudiced مغرضانه، متعصب.ابری، طوفانی، غالب، کثیف، زشت، تند و زننده، ill-favored، لکه دار کردن.نماینده مترادف،: دمدمی مزاجی آنومالی چیز عجیب و غریب, اختلال, استثنا، انحراف.غیر معمول و غیر معمول، استثنایی، فرد، غیر طبیعی و...نمرات مترادف،: چند کم, برخی از, چند, چند.نمره مترادف،: شکست با صدای تلپ افتادن، بنیانگذار، رنه.