فهرست اسامی همه مترادف،
نمونه مترادف،: سزاوار سرزنش، تاسف، رنجور، بی ارزش.کپی، تقلید، reran، فکس، تولید مثل.فرد، غیر معمول و غیر طبیعی است، نامنظم، غیر...نمى مترادف،: disoblige زحمت, قرار, discommode قدر داشتن، مانع.نمک دور مترادف،: صرف پراکنده، دور fritter, پراکنده, استفاده, زباله.نمی پذیرند مترادف،: تصدیق قبول ادعای، رضایت، تایید، تصدیق.نه مترادف،: بسیار بسیار، بسیار، بسیار روبرو می، بیش از حد.نهان مترادف،: ثبت اختراع آشکار، آشکار، فعال، جنبشی، آشکار است.گفتاری، صریح، املای کردن.نهایت مترادف،: حداقل، کم، فقیرترین، حداقل، کوچکترین.فوری، همسایه، نزدیکترین بعدی مجاور مجاور.نهایی مترادف،: اول, اصلی, آغاز, افتتاح, اولین, مقدماتی، نخست، اولیه.نهفته مترادف،: ، باز میکند طبیعی آشکار ساده، بدیهی است.نهم مترادف،: satiable، appeasable، quenchable، محدود، محدود است.نهمین مترادف،: انسان humaneness.نواخت مترادف،: متغیر, متنوع, تغییر, تغییر, متفاوت, نامنظم است.نوار مترادف،: پر، بسيط، وضع در سهام بار بسته عرضه، فروشگاه.دعوت پیشنهاد شامل، قبول، دموکراسی، desegregate.باز, باز, unfasten.رایگان...نوجوانان مترادف،: ، بالغ، بالغ و رشید، بالغ توسعه، پیشرفته.نور مترادف،: تیره سایهدار مبهم، تیره، سایه.تاریکی دل تنگی سیاهی، تاریکی شب.کشیده خیس کردن، فرو نشاندن, خاموش, قرار,...نوزادي مترادف،: بالغ، توسعه، بزرگسالان.نوسازی مترادف،: سن, تاریخ, فروشی محصولات, outdate, عتیقه.نوسان مترادف،: ایجاد ثبات در حل و فصل یخ، تحکیم، شرکت.نوشتن مترادف،: نتيجه, مشکل, تحریک.پاره کردن, نابود کردن, از هم جدا کنند.تشدید، هم بزنید تا میگیرد،.نوع مترادف،: گریزان از اجتماع، inconsiderate، بیمار دفع، ظالم، استرن، خشن، unbending، كسانى كه ستم، بی عاطفه، بر خلاف، quarrelsome،...نوميد مترادف،: شاد، روحیه، خوش بین و امیدوار، شناور، به خوشحال کردن.نوپای مترادف،: مرگ، عبور، متوقف کردن, پایانی, فسخ, پایان دادن به.نوچه مترادف،: دست پیر، متخصص، اقتدار، ماهر گذشته استاد crackerjack.نوک پستان مترادف،: واقعی معتبر واقعی، مشروع، واقعی، درست، معتبر.نيابی مترادف،: ، مستقیم شخصی نزدیک خود، مناسب است.نيايش مترادف،: نفرین، malediction، execration، calumniation.نيروهاي مترادف،: بی سواد، بی سواد، نادان، semiliterate.نگاه کردن مترادف،: inattentiveness، فراموشی، iaxness، عدم تمركز و مسامحه و غفلت، بی تفاوتی.تحسین نگاه کردن را به احترام، عزت، بوده است.نگران مترادف،: اهمال آرام بزرگترها آرام, آسان, مربوط به دبستان، در مورد توجه به پاسداری، بموقع از پاسخ، مربوط به anent، با reference...نگران کننده مترادف،: خشنود، بسیار دلگرم کننده تشویق لذت بخش است، تشویق، دلنشین است.نگرفت مترادف،: غیر عاقلانه و غیر منطقی، بی شعور، احمق است، احمق، shortsighted.نگه مترادف،: تسلیم، تسلیم، از دست دادن، قلب، ناامیدی، بس.نگه دارید مترادف،: تسلیم، تسلیم، اجازه دهید، ارسال، ترک، پین مفصل گردنده.آزادی، رها رد ترک، عملکرد، بردارند.نگه دارید تا مترادف،: تاخیر, دنباله, عقب, رها.نگه داشتن مترادف،: را فراموش کرده ام, غفلت, شکستن, دی افتخار.اجازه دهید دست آزاد، رها کردن.آزاد، رها، رایگان، آزاد، سریع.توقف, قطع,...