فهرست اسامی همه مترادف،
نایاب مترادف،: پر افزایش سایز بزرگ، پر کردن، اضافه کردن، غنی سازی.نباشيد مترادف،: اینند، متواضع، تحمل، درک.نبرد مترادف،: موافقت کره شمالی قبول مطابق، موافقم، آشتی.صلح حل و فصل توافق نامه، توافق، هماهنگی، آتش بس، سازش.نبود مترادف،: حضور, حضور, ظاهر, وجود.کفایت، کفایت، کامل بودن، فراوانی.نبوغ مترادف،: ineptness، درست و اجرای، ineptitude، بی کفایتی.نتيجه گيري مترادف،: ابتدا مقدمه شروع، آلفا، شروع، ادامه.نتیجه مترادف،: unimportance، بی اهمیتی علائم, ابهام, بطلان, trashiness, paltriness.علت منشا دانه، شروع.سابقه، علت منشا اولیه، پیشرو، منبع.نجابت مترادف،: بی مناسبتی، بد فرم، خشونت، outrageousness، shamefulness، زشتى.نجات مترادف،: زباله، نابود کردن دور بریزید پراکنده، صرف بشه.نجس مترادف،: پاکدامن، خالص، اخلاقی، مناسب و معقول، سالم و بی خطر.تمیز بی عیب، معصوم.نجیب مترادف،: ضعیف, unimpressive, رایج, unprepossessing, undignified.کم به دنیا، تسلیم شده، کلاس پایین تر.فرومایه، پایه، متوسط، بزدلانه، خدمت.نجیب زاده مترادف،: طبقه پایین پرولترى مبتذل، فروتن، مشترک، lowborn، plebeian، موات.نحیف مترادف،: چاق، چربی، چاق و چله، گوشتی، چاق و چله، تنومند، portly، ناخالص.فراوان فراوان فراوان، فراوان، کافی، فراوان...نخست مترادف،: دوم، متوسط، متوسط، تحتانی، معمولی، کمتر.dotage رد، افول پوسیدگی، decrepitude، پاییز، شب.نخوانده مترادف،: سواد, تحصیل کرده, مطلع, schooled, آموخته.ندارند مترادف،: فضیلت پاکدامن، upstanding، سخت تلخ، خشک به نظر برسد، توانمدسازی.ندرت مترادف،: اغلب اغلب، معمولا به طور منظم، دائما، perpetually، بی وقفه.نرم مترادف،: عضلانی, مناسب, قوی, تر و تمیز.سخت، سخت، تنبیهی، انضباطی.خشن, درشت, bristly, chapped.unfeeling, غیر حساس, hardhearted, سرد.شدید،...نرم و صاف کردن مترادف،: خشن، پوسته پوسته، درشت، ساینده، چین و چروک.واقعی، دیرینه, معتبر, ضروری, ذاتی.دست و پا چلفتی، عقب، اتوپيست،،...نرم کردن مترادف،: تحریک، تشدید کند, تشدید, تشدید, افزایش.تشدید، تقویت, سخت, انرژی, تقویت.نرمال مترادف،: غیر معمول، نامنظم، فوق العاده و غیر معمول و عجیب و غریب، عجیب و غریب،.نرمدل مترادف،: hardhearted, unfeeling, ظالم, سرد.نزاع مترادف،: توافق، هماهنگی، سازگاری، موافقت،صلح، هماهنگی، کنکورد، آرامش، مصالحه، حسن تفاهم، آشتی، همکاری.توافق،...نزدیک مترادف،: باز، پرگو ارتباطي gabby آشکار، خروجی.ابتدا باز شروع، تولد، سحر، آغاز به کار.سطحی و گاه به گاه و hit-or-miss، بی دقتی،...نزدیک بینی مترادف،: بینش، هوش، آگاهی، acuteness.نزدیکی مترادف،: فاصله, دور, تفاوت, شکاف.نزول مترادف،: افزایش رشد افزایش یابد، افزایش، قدردانی.ظهور آمده از موضوع، فرار، بهبود می یابند.شناور, سطح, افزایش, بادبان,...نسرين مترادف،: مترقی لیبرال meliorist، آقای، رادیکال.نسل مترادف،: پدر و مادر جد جد، forebear، ریشه، منبع، علت.نسنجیده مترادف،: با ملاحظه و بدون خود خواهی و نگران، متفکر، نوع، نگران است.نشئه مترادف،: غم sullen نوميد، غمگین، ناراضی، افسرده، morose، sorrowful.نشاسته مترادف،: casualness غیر رسمی unceremoniousness، offhandedness، انعطاف پذیری.کندی،، مرگ کاذب, بی حالی, lassitude, feebleness, نكرديم.نشاسته ای مترادف،: ، آرام گاه به گاه و رسمی و بی قید، انعطاف پذیر است.نشاط مترادف،: غم سنگینی افسردگی، اندوه، سودا، دلسردی است.سودا، دل تنگی, وای, غم, اندوه, دلسردی.mirthless، عاقل، لجوج، morose.نشان داد مترادف،: خوش بر و رو, برازنده، متقارن، تر و تمیز, well-turned, متعادل.