فهرست اسامی همه مترادف
اصطلاح مترادف : گویش طرز سخن گفتن اصطلاحات نمی تونم patois، زبان ویژه، صحبت کنید.بیان عبارت مدلولش، عبارت مصطلح است.اصطلاحات مترادف : گنگ و نامفهوم، gabble، پر حرفی کردن، twaddle، rigmarole ادم تنومند و بدقواره دری وری سخن گفتن زباله تختخواب سفری مزخرفات...اصطکاک مترادف : سایش ساییدگی، فرسایش، مالش، سایش، گریتینگ،، پر کردن، تراشیدن، کشاورزی، rasping.تضاد اختلاف تعارض, اختلاف،...اصل مترادف : جوهر فعالیت، توضیح شخصیت، منطق، تئوری، طبیعت، حالت، کلید، کیفیت.مدیر خانم مدیر مدرسه مدیر، دین، استاد،...اصل و نسب مترادف : تبار نسب خانواده، اشتقاق، نسب، خط، سهام، استخراج، وراثت، شجره نامه، خون، نژاد.نزول اصل و نسب استخراج، نسب،...اصلا مترادف : زنده ماندن بازیابی، درمان، بیشتر زنده بودن، آمده از طریق تجمع، احیای، دوره نقاهت را گذراندن، اطراف، آب و هوا،...اصلاح مترادف : بهبود درست بهتر، بهبود بخشد، ترمیم، درمان، تقویت، بازیابی، از گرو در اوردن، تسکین، دکتر، اصلاح اصلاحات.تبدیل...اصلاحات مترادف : اصلاح بهبود، بهبود melioration، بهبود، اصلاح، بالا بردن، پیشرفت، توانبخشی، خونسردی، پیشرفت، ارتفاع،...اصلاحی مترادف : درمان، درمانی، پادزهر، امداد، بازسازی، palliative، غرامت، ترمیمی.درمانی، بهبود، rectifying، توانبخشی، amendatory، ترمیمی،...اصلی مترادف : خارج از مرکز شخصیت فرد، ناهنجاری، نابغه، نابغه، iconoclast، دگراندیشان،، اردک های عجیب و غریب، فرض عجیب و غریب،...اصول مترادف : خود فى، abc، اصول، grounding، نیاز، بر اساس اصول بدیهیات, پیش نیازها, ملزومات، نسبت به ضروريات، مهارت، آموزش، هسته،...اصولا مترادف : بیشتر.اصولى مترادف : اخلاقی، اخلاقی، بالا فکر, فقط, راست فکر، صالح، نشسته، محترم وجدان، قابل اعتماد، معتبر، متفکرين، فساد نا پذیر،...اصولی مترادف : بی پروا.اصیل مترادف : کلاس اول و عالی و با وقار، ظریف، جلا، اول، میزان تصفیه شده کشت انجام اشرافی، خوش تیپ.pedigreed اصیل ایرانی نژاد,...اضافه جهش مترادف : تجاوز کند.اضافه نمودن مترادف : ضمیمه ببندید، رفع الحاق، اضافه کردن، ضمیمه، میخ سرپهن کوچک، متصل شدن، پرويز.impute ویژگی، نسبت دادن، اختصاص به...اضافه وزن مترادف : چاقی، corpulence، stoutness، chubbiness، pudginess، paunchiness، fleshiness، plumpness، سنگینی.چاق تنومند، چاق و چله، چاق، بحالت موازنه...اضافه کردن مترادف : افزایش زیاد تقویت، مکمل، بزرگ، بزرگ، بالا بردن، گسترش.پیوست اضافه نمودن عضویت، متحد، ضمیمه، الحاق، قرار...اضافی مترادف : زائد غیر ضروری، ضروریِ, هاى, supernumerary اضافی، pleonastic، بیش از حد، مازاد، مازاد.مکمل اضافی, بیشتر, اضافه, ضمیمه,...اضطراب مترادف : مشتاق مشتاق آرزومند بی تاب، خارش، دوري، مشتاق.دلهره نگرانی misgiving، مراقبت، disquiet، پیشامد بدی، احساس وحشت و...اضطراب سخت و ناگهانی مترادف : درد درد، چاقو، خراب throe، کوک، آچار، کريک، شوک، عذاب، غم و اندوه، ناراحتی، رنج، سوزش، عذاب.اطاعت مترادف : submissiveness تطابق، subservience، تمایل حلم، docility، bendability، تسلیم، وکار، conformability، dutifulness، احترام.توجه ارسال، اقدام،...اطلاع مترادف : دوراندیشی.اطلاع رسانی مترادف : متهم محکوم، شارژ نگهداری, فاش, فاش کردن، impugn، inculpate، خیانت، tattle.توصیه اگاهی دادن آشنا، اعلام، روشنگری، آموزش،...اطلاعات مترادف : دانش، اخبار، حقایق، داده ها، هوش، بشارت، گزارش، گزارشات، ارتباطات، communique، بولتن، پیام، اعلام، اعلام، کلمه،...اطمینان حاصل شود مترادف : اطمینان بیمه، تایید تایید، ایجاد، بررسی، تضمین، امن، پشت، حفاظت، حکم.اطناب مترادف : wordiness prolixity، verbalism، long-windedness اطناب،، diffuseness، rigmarole، bombast، blather، loquacity، logorrhea، گزاف گویی، garrulity، هوای گرم.اطناب، مترادف : بیراهه، periphrasis، wordiness، circuitousness، deviousness، اطناب، digression، diffuseness، redundance، افزونگی، گزاف گویی، prolixity، long-windedness،...اظهار مترادف : شرم آور بدنام بدنام، ظالمانه، فرومایه، مفتضح، شرم اور، بدنام، هرکجای، افتضاح امیز، censurable،، اهانت نفرت انگیز...اظهار نظر کردن مترادف : فکر می کنم دولت، conjecture، نشان می دهد می گویند، داوطلب، ارائه، نگه، نظر، خیال، روی چیزی حساب کردن، حدس می زنم،...اعاده مترادف : ترمیم بازپرداخت بازپرداخت، جزا، جبران، رضایت، بازگشت، تخفیف، بازپرداخت، پرداخت غرامت، جبران، جبران,...اعاده حیثیت مترادف : بازیابی کنید.اعتبار مترادف : نسبت دادن impute، ویژگی، اختصاص، مراجعه به اتهام, به معتبر شناختن، وضع، ردیابی به, زین با، سرزنش در، arrogate.شخصیت...اعتدال مترادف : اعتدال خود را کنترل انضباط، judiciousness، خویشتن داری، abstemiousness، صرفه، اندازه گیری، اختیار، احتیاط.اعتدال moderateness،...