اجبار مترادف
اجبار مترادف اسم فرم
- cogency, قدرت, persuasiveness, نفوذ, seductiveness, نیروی, اعتبار.
- اجبار تعهد, اجبار, محدودیت نیروی، فشار، ضرورت، تقاضا، اورژانس، ضرورت، exigency.
- اجبار و محدودیت و تحمیل و تعهد، سلطه فوتی و فوری، وادار کردن.
- انگیزه تبدیل, مشاوره, راهنمایی, احتجاج, موثر, suasion.
- باور موافقت یقین، اخلاص، اعتقاد، نظر، مشاهده.
- زور، اجبار محدودیت exaction، قلدری، مسحور کننده، اجبار، خشونت، کنترل، اسارت، بازداشت.
- نیاز به درایو اصرار، ضربه، ضرورت، اعتیاد، استرس، ضرورت.