فهرست اسامی همه مترادف
پیشتاز مترادف : رهبران پیشگامان tastemakers آوانگارد پیشگامان ضربان ساز قلب pacesetters harbingers نوید پیش سازهای پیشگامان، experimenters...پیشدستی مترادف : مناسب.پیشدستی کردن مترادف : گول زدن.پیشرفت مترادف : حرکت رو به جلو پیشرفت را شتاب، پیشرفت، ادامه، ادامه، نونهالان، پیشی، منجر شود.بهبود را بهبود بخشد، توسعه،...پیشرفته مترادف : بهبود ارتقاء کمک، تقویت، سود، تسهیل، تسریع، پرورش، ترویج، علاوه بر این، تسریع، تقویت.بهبود پیشرفت پیشرفت،...پیشرو مترادف : مهمتر از همه، اول، اصلی، غالب، جلو، برجسته اصلی رئیس بزرگترین, اولیه.استاد سلف هرالد، منادی, پیشتاز, پیشگام،...پیشنهاد مترادف : دعوت مناقصه اورتور، احضار.سفارش دستور، دستور مستقیم، شارژ، مقدر، نیاز، دیکته.تلاش، سعی کنید حرکت مقاله،...پیشنهاد می کنیم مترادف : نامزد نام نشان می دهد مشخص، دعوت، تعیین، دوبله، اجازه، را انتخاب کنید، انتخاب کنید.proffer حاضر، پیشنهاد مناقصه...پیشنهاد، مترادف : پیشنهاد در حال حاضر نشان می دهد، تروریسم، معرفی، یك، ارسال، بپرسید، مندرج، ارائه، مطرح، ادعا، مسلم فرض.پیشنهادی مترادف : ، تحریک معنی دار تحریک آمیز، قابل توجهی دارای، تحریک، سازنده، رسا، سخنور، باردار.نامناسب، زشت، indelicate، گزاره،...پیشگام مترادف : پیشرو مبتکر، منادی مرزنشین، پديد، مخترع، پاسخ، avant-gardist، جد، ماما، اول.کشف سرچشمه راه اندازی، آغاز، توسعه،...پیشگیری مترادف : بازدارنده preclusive مهاری، پیشگیرانه، محافظ، پیشگیری، counteractive.پیشگیری کننده مترادف : پیشگیری.پیشی مترادف : گرفتن با رسیدن، در به دست آوردن می رسند، بروید شده توسط، تصویب، پیش افتادن از، پیشی جستن، فراتر از, شکست دادن،...پیشی بگیرد مترادف : تجاوز, بهتر, شکست دادن، اکسل، روگذر، تفوق یافتن، تاخت و تاز کردن، بالا، برتری جستن، ضرب و شتم، فاصله، outdistance،...پیله مترادف : مشغول آزار امد و شد زیاد، engross، طاعون، اسیر، شوق، پریشانی، عذاب، پیگیری، هری.پیمان مترادف : پیمان, جمع و جور, توافق, entente درک, آرایش, نقض موافقت نامه، کنوانسیون، میثاق، مقرون به صرفه، قرارداد، اوراق...پین مترادف : immobilize پایین نگه جلوگیری گیره, رفع, دستی, فشار پایین.ببندید اضافه نمودن عضویت، ضمیمه، گیره، امن، پرچ، گیره،...پیوریتن ها مترادف : prude.پیوست مترادف : سویفت.علاوه بر این ضمیمه، مکمل، متمم، سوار اسکریپت، خاتمه، پیگیری.پیوسته مترادف : ، لمس کردن بعدی مجاور مجاور، تقریبی، فوری، قسمت، مجاور نزدیک نزدیک، همسایه نزدیک، دستی، propinquant.پیوند مترادف : اتصال کراوات باند، پیوست، انجمن، رابط، رابطه، بخش، مؤسسان، جزء، عنصر، عضو.ضمیمه پیوستن به زن و شوهر، فیوز،...پیپ مترادف : نابغه عسل، سنگ، تعجب, تعجب nonpareil، شیک، معیار، شاهکار، مدل، فضاهاي، رویای، برنده، بسیار.گودال.پیپ زمین مترادف : تلو تلو خوردن شیرجه رفتن, شیرجه رفتن، تلو تلو خوردن سرنگونی، رها، سقوط، تلو تلو خوردن.کمان، ارتفاع declivity تمایل...پیچ مترادف : نقص ميان، ترک، شکستن و دور، بیرون از برداشت، رها، رها، صحرا.، آشفته نظم، botched، bungled، awry، mismanaged، درهم و برهم،...پیچ خوردگی مترادف : خم پیچ و تاب یافت نشد!, crinkle, کویل, درهم و برهم کردن، گرفتاری.حلقه, گره, curlicue, جعد و شکن گیسو, ringlet, گردش, حلقه.نقص...پیچ و تاب مترادف : تغییر شکل تحریف، misshape، خودتون پیچ و تاب، سردرگم، زور، دست و پنجه نرم، ورنچس، فشار، sprain.squirm writhe، طفره زدن، بی...پیچ و تاب خوردن مترادف : دچار کسالتی رمیدن، درد، خودمو، مبارزه، ترش، anguish.پیچ و تاب و خودتون، تحریف، روشن، ورنچس ورق رنگی، ریسمان،...پیچ و خم مترادف : دخمه پرپیچ و خم را درهم و برهم کردن snarl, مجتمع, گره, جنگل, وحشی.perplexity گیجی، سردرگمی، fluster درهم و برهم کردن، عدم...پیچیدن مترادف : نتیجه گیری پایان کامل، بالا خاموش، تاج، پرچ، باد، خلاصه کردن، خلاصه، میخواهم، دور از، نهایی، خاتمه.پیچیده مترادف : ، عبور ill-natured crabbed بد خو، ترش، testy، ستیزه جو، ill-humored، sulky، snappish، peevish، مودی، cantankerous، بد خلق است.پیچیده پیچیده...پیچیدهتر، مترادف : توام.پیچیدگی مترادف : مشارکت، encence، موافقت بازده، امتیاز، توافق.دخالت گرفتاری، عارضه، ریزه کاری ضرب، پیچیدگی، مشکل است.affability،...پیک مترادف : مسنجر دونده، حامل حامل، اوباما، فرستاده، هرالد.پیکان مترادف : دارت نیزه، شفت، موشک پرتابه، پیچ، خط، عکاسی، اشاره گر.