فهرست اسامی همه مترادف
چپ چپ مترادف : askew، aslant، مورب، crookedly، lopsidedly.غلط، گمراه،, بد, اشتباه, faultily, نادرست, خارج از ضربت سخت زدن، از ماشین چین دهنده...چکاندن مترادف : لای خیس از طریق نشت، بیرون آمدن، قطره، تراويده، فیلتر خرده خرده پیش بردن دید نفوذ، osmose.چکاوک مترادف : escapade جست و خیز، شوخی ورجه ورجه کردن، gambol، چکاوک، جیغ وداد بازی کردن، ترفند، ولگردی و قانونی شکنی، jape، شادی،...چکش مترادف : ضرب و شتم پوند ضربت سخت زدن، اعتصاب، شیر، thump، بد گویی کردن، cudgel، رم، درایو، درام، خمیر.چکش زدن یا کوبیدن مترادف : ضرب و شتم خمیر، پوند، بوفه، کبودی زدن، مشت، کشیدن، خشن، mistreat، ill-treat، manhandle، سوء استفاده.چکيده مترادف : عمیق، مغلق، recondite، باطنی، محرمانه، عمیق، مجتمع ظریف متعالی مرموز نفوذناپذیر, دشوار است.عمومی, نظری, غیر...چیز درهم و برهم مترادف : زد و خورد تکان، گروههای هش، شامل مجموعهای گسترده, با توجه, گریخته، متفرقه، درهم و برهم کردن، gallimaufry، لحاف.چیز عالی مترادف : لقمه درمان ظرافت، dainty، مغز گردو، اسنک، چیز عالی, جاده نوش، لقمه.چیز عجیب و غریب مترادف : تکینگی ویژگی کنجکاوی، متفرقه، نابغه، نادر، اراده، تعجب، دمدمی مزاجی، طبیعی, احتیاط.عجیب و غریب دیگرگونه...چیز قابل مترادف : بشکه ظرف، مخزن، درام، چلیک وان، قدح، لب به لب، firkin.چیزهای بی اهمیت مترادف : trifles trivialities، minutiae، اطلاعات، niceties مزخرف، busywork، نوار قرمز، کوچک و فرعی نگری، paltriness، درست میکردند، سیب زمینی...چیزهایی که مترادف : اموال اموال، اثرات، متعلقات impedimenta, مظاهر، دنده، تجهیزات، کالا، چمدان، لوازم، مبلمان، دستگاه.چیزی را اشکار مترادف : افشای, uncloak, پرده, وضع باز، کشف، آشکار، خیانت، برهنه دراز، نپیچیدن، لغو، uncurtain، نشان می دهد.چیزی که مترادف : روش, گام, مورد, خاص, جزئیات, از ویژگی های جنبه مورد توجه قرار.نهاد, شی, مقاله, بدن, بودن, چیزی, توده, شکل, شکل,...چین مترادف : چین و چروک, برابر, چین و شکن، برشی، ریج، دخترانه، یافت نشد!, crimple دو.چین و چروک خوردن بریزید، دو طبقه، ruffle، rumple،...چین و چروک مترادف : حیله.چین، crumple، چروک، کیف، rumple، crinkle، furrow، کروگیت، بریزید.چین crumple، چروک، برابر برشی، crinkle، جويچه, خط الراس،...ژاکت مترادف : پوشش مورد پوشش، محوطه، لفاف بسته بندی، کاغذ بسته بندی, پاکت, پوشه, کت, پوست, غلاف.ژرف مترادف : inscrutable.ژرمینال مترادف : منی.ژست مترادف : ثبت نام سیگنال، جنبش، gesticulation، نشانه حرکت، byplay, dumb نشان می دهد، انگلیسی بدن، تقلید.با ژست فهماندن, سیگنال mime...ژل مترادف : فرم صورت را شکل دادن، متبلور، نهایی، سازماندهی، congeal، سخت، تنظیم، تحکیم.ژلاتینی مترادف : jellylike چسبناک، viscid، glutinous، مهم چسبی، چسبنده، ropy، ضخامت.ژنتیکی مترادف : علی، تکاملی، تاریخی، پایه، اصلی اساسی.ژنراتور مترادف : خالق.ژولیده مترادف : کهنه کار، پاره پاره، ارتجاعیٍ پروانه-خورده، scrubby، ویران، مبتلا به جرب،، پژمرده پوشیده, معنی, ضعیف و رنجور،...ژیان مترادف : نیرومند، هشدار دهنده, ترسناک, عالی, dismaying است، شوم، تهدید، رعب آور.ژیمناست مترادف : ورزشکار، آکروبات.ژیمناستیک مترادف : دو و میدانی, بند, ورزشهای سبک بدون وسیله, ورزش, تمرین, مطبوع.ورزشی, callisthenic, آکروباتیک, agonistic.کاباره مترادف : سالن.کابوس مترادف : مصیبت مصیبت، مشکل فاجعه, فاجعه, محاکمه، وحشت، عذاب، برزخ، جهنم.کابین مترادف : کابین.کلبه کلبه ریخته، سرپناه، کلبه، تختخواب تاشو، shanty، خانه بد، تسلیم، خانههای ییلاقی، دستگیر، خوابگاه،...کابینه مترادف : مورد قفسه سینه, کمد, گنجه قفل، فلان چیز، کمد، گنجه کشودار، تنه، فایل، مخزن.کاتالوگ مترادف : فهرست شاخص، ثبت نام، موجودی، فهرستی از رول، برنامه، دایرکتوری، رکورد، بولتن، برنامه درسی، تقویم.لیست شاخص،...کاتالیست مترادف : محرک، خار، ماشه، sparkplug، سوخت، goad و انگیزه و instigator و شتاب دهنده، فعال.کاتب مترادف : شناختن منشی copyist، amanuensis، سریع القلم، وزیر امور خارجه، chirographer، گرافيست،، کپی، ضبط، دفتر اسناد رسمی.