نوشتن مترادف
نوشتن مترادف اسم فرم
- ادبیات belles-lettres نامه، نویسندگی، روزنامه نگاری.
- اسکریپت، دستخط، دست، قلم، longhand، گواهی نامه موقت، خوشنویسی، chirography.
- نقد.
- کار، ترکیب اپوس انتشار، سند، کتیبه، مکاتبات، نامه، توجه، توجه، jotting.
نوشتن مترادف فعل فرم
- tranquilize آرام آرام، تسکین، ساکت، جلب، هنوز.
- ««متناظر، epistolize.
- آشتی, ترتیب, حل و فصل, تنظیم, حل, سازش.
- ایجاد قاب، تدوین، تصور، نوشتن، تولید.
- توصیف مجموعه را, پیش نویس, قاب, رکورد, indite پر، قرار دهید، توجه داشته باشید پایین، تدوین.
- را تشکیل می دهند, را, فرم, مد, ترکیب, ساخت.
- قلم, مداد, scrawl, خط ناخوانا، نقطه، خراش, بیشتر.
- نویسنده, ایجاد، نوشتن، سرچشمه, اختراع, تولید.