فهرست اسامی همه مترادف


  • مسنجر مترادف: پیک فرستاده فرستاده، دونده، طلایه دار، رابط، نماینده، nuncio، واسطه، عامل، پسر تحویل، bellhop، صفحه، بلمن، جیوه.
  • مسکن مترادف: پناهگاه دارد٬ سکونت، lodgment، مسکونی، محله، اقامتگاه است.ضد درد anodyne، بی حسی، palliative پستانک, آرام بخش, آرام بخش،...
  • مسکونی مترادف: خانه، خانه محل سكونت سکونت، اقامتگاه، اقامت و مسکن, محله امد و شد زیاد محل استقرار دن، قلعه.
  • مسیح مترادف: ازاد پرچمدار شگفت زده، منجی, نجات دهنده، رهبر، bellwether، حضرت، گورو، اوراکل.
  • مسیح، مترادف: فیروز خوشدل پیروز elated، نینا، شادی، خوشحال، شاد.
  • مسیر مترادف: پیاده روی, راه, خط دنباله، جاده، مسیر، مسیر byway، جاده های فرعی بوده، ضرب و شتم، دور، البته، مسیر.جاده خیابان...
  • مسیر خود منحرف شدن مترادف: زمین رول بازی شیر یا خط، روشن، خم، لاغر، منحرف، veer، رویه، منحنی، منحرف، زیگزاگ، تغییر مسیر.
  • مش مترادف: فضا, interstice, شبکه, دیافراگم باز کردن سوراخ.له اسکواش پالپ، macerate، سر و صدا، بحران، ساییدن، خرد کردن، ترش، آسیاب،...
  • مشابه مترادف: مقایسه akin مشابه، قوم و خویشی، cognate، همزبان, نزدیک یکسان، مربوطه، موازی، congruous، همولوگ.
  • مشاجره مترادف: نزاع درگیری مبارزه، اختلاف، استدلال، اختلاف عقیده، اختلاف، دشمنی، کشمکش، که، مقابله، دشمنی، رقابت.ادعای...
  • مشارکت مترادف: درگیری, سهم, تبانی, گرفتاری.مجموعه جمعیت، muster، گروه جماعت، ازدحام، بسیاری، بدن، جمع آوری forgathering مخاطبان و...
  • مشاغل مترادف: پررنگ، مبتکر، venturesome، بلند پروازانه، مدبر، تهاجمی، پر انرژی، شجاعانه، بی باک پرقدرت مورد پرماجرا، نوآورانه.
  • مشاهده مترادف: ادراک معاینه ادراک، توجه، مطالعه، رعایت، تجربه، توجه، دانش، اطلاع.خیال توجه نظر، منعکس کننده، بررسی، واکنش...
  • مشاور مترادف: مشاور راهنمای مربی، گورو، معلم، مربی، مدیر، معلم، مشاور، خلبان، vade mecum.مشاور و وکیل.
  • مشاوره مترادف: اطلاع رسانی اطلاعات، اخبار، گزارش communique، ارتباطات، هوش، بشارت، روشنگری.مشاوره، کنفرانس بحث شور، advisement،...
  • مشت مترادف: خراش.زدن.
  • مشتاق مترادف: ، تیز برش، knifelike، تیغ تیز لبه honed، خوب، نازک.شدید، پر جنب و جوش، متحرک، پر انرژی، high-spirited، مشتاق، پرشور، مشتاق،...
  • مشترک مترادف: این فستیوال حک، کالبدشکافی های مجزا, تا, بخش, بخش, تقسیم جداگانه برش، شدید، sunder.اتصال، لینک، اتحادیه، تقاطع،...
  • مشترک است مترادف: جمعی و عمومی و جمعی، محبوب, اجتماعی, اجتماعی.عادی عادی معمول منظم، ساده، middling.دوم درشت، مبتذل، کم و تحتانی،...
  • مشتری مترادف: خریدار حامی، خریدار، کاربر، مشتری patronizer، مغازه، چشم انداز، مصرف کننده، منظم، vendee.حامی, مشتری, خریدار, patronizer,...
  • مشتری جلب کردن مترادف: انتشار پف دار، vaunt، ستایش ballyhoo، تبلیغات، جشن، تسبيح، extol، ترویج، پلاگین.درخواست دوره گردی، canvass، دنبال درام،...
  • مشتریان مترادف: مشتریان پس پیروان سفارشی، حمایت، مشتریان کسب و کار، تجارت، بازار، retainers.
  • مشتعل مترادف: آتش نور روشن شدن، سوختگی، منفجر، منفجر کردن.تحریک، هم بزنید تا بنويسيم، دم، ملتهب، الهام بخش.
  • مشتق مترادف: استنباط قرعه کشی دریافت، نتیجه گیری، برای به دست آوردن، دریافت، امن، اوردن، اینسو انسو جمع کردن، به دست...
  • مشتق اشتیاق مترادف: انیمیشن روح شور و شوق، انرژی، واحد پلي، نشاط، داش، درخشش، فایل های فشرده، نیروی حیاتی، اشتیاق، انرژی و زنده...
  • مشتمل بر: مترادف: حیوان صفت ولىّ بی شعور، وحشی، تعدیات، وحشی، وحشی، غیر انسانی، پایه, غیرانسانی،, swinish, منزجر کننده است.
  • مشخص مترادف: خاص، ویژه، عجیب و غریب و منحصر به فرد, منحصر به فرد، به مشخصه،، تشخیص، افتراق، شخصی غیر معمول، فوق العاده.
  • مشخص شده مترادف: برجسته برجسته قابل توجه قابل توجه, قابل توجه،، قابل توجه ویژه, سیگنال, قابل توجه, برجسته, به یاد ماندنی.
  • مشخص کنید مترادف: particularize جزئیات تعیین نام، تصریح، itemize، استناد، شمردن، تمرکز، توجه، اشاره.
  • مشخصات مترادف: نمای جانبی طرح، کانتور، مثل شبح، چهره، پرتره، نقاشی، عکس.ضربت.بیوگرافی طرح، شکل، خصوصیات، رزومه مختصر،...
  • مشخصات ناشر مترادف: علامت تمبر، مطبوعات، تحت تاثیر قرار دادن مهر و موم، ثبت نام، حکاکی، تکثیر.برداشت اثر نشانه, تاثیر, تاثیر.علامت...
  • مشخصه مترادف: معمولی متمایز، عجیب و غریب، متمایز گویا، مفرد، ۳،، فردی، ویژه، ویژه.ویژگی صفت ویژه خویی، ویژگی، تکینگی،...
  • مشروب مترادف: الکل ارواح، نوشیدنی، مسکر منصرف گروگ، مشروب الکلی، firewater، سس، schnapps، hooch.
  • مشروب الکلی مترادف: مشروب نوشیدن الکل، ارواح، hooch، سرسبز، firewater، گروگ، آشامیدنی، مسکر منصرف، inebriant.
  • مشروبات الکلی و مترادف: spirituous, vinous, مقطر, تخمیر, سخت است.
  •