فهرست اسامی همه مترادف
مخالفت مترادف: مخالفت متفاوت اختلاف، تناقض، جسم، مخالفت، ادعا، رد، انکار، رد.سرزنش.مخالفت مخالفان مقاومت، dissidence، سؤقصد،...مخالفت با مترادف: مقاومت در برابر مبارزه با مقاومت در برابر, میگیرد،، نقض، خنثی کردن، مانع، جلوگیری از، تناقض.کنتراست متعادل،...مخالفت، مترادف: توافق.مخترع مترادف: صادركننده، خالق، پیشگام، improviser، deviser، طراح، پدر.مختصر مترادف: ، متمرکز مختصر موجز مختصر و مفید، موثر، پرقدرت، قهرآميز، قانع، دارای قدرت و زور، های گرفته شده، compendious، به...مختصر و مفید مترادف: کوتاه موجز و مختصر، مختصر، به نقطه ای مختصر، هایی، مختصر، جمع و جور، trenchant، شسته و رفته, خلاصه, epigrammatic, ترد, به...مختصر کردن مترادف: فشرده سازی متراکم کوتاه، abridge، برش، قرارداد، هضم، کاهش، محدود کردن، کاهش، کاهش، بهگزارش.مختل مترادف: زخمی آسیب، آسیب، صدمه، مانع مانع، vitiate، بدتر، از بین بردن، مارس، فلج، خراب، نابود کردن.قطع شکستن تداخل، interject،...مختلف مترادف: بر خلاف, حقانیت, تغییر نابرابر واگرا، نامتجانس، متمایز، طوري بی همتا، discrepant، نامربوط.همه فن متفاوت, متنوع,...مختلف، مترادف: سواد lout بچه ناقص الخلقه lowbrow بی سواد vulgarian ادم هرزه موشکاف، ادم احمق و ابله، تحت عملكرد پین مفصل گردنده، ارسال،...مخدوم مترادف: عملکرد داد تا تسلیم، دست، انتقال، نفی، استعفا، vouchsafe، تسلیم، ناگزیر،، دریابند.مخرب مترادف: مضر مضر مضر، مضر، منفی، زیان، بد، دلسرد، undermining، دلسرد، مضر، تخريبي، subversive، baneful.کینه توز شریر مضر، نفرت،...مخروطی مترادف: مخروطی، مخروطی شکل، مخروطی شکل, coniform, قیف tapering شکل, infundibular, infundibuliform.مخروطی کردن مترادف: رویم، افول، کاهش، کاهش، نازک کردن، پایان, رد, بگیرد، تضعیف، فروکش کردن، کاهش، قرارداد، باریک، فروکش، محو، باد...مخزن مترادف: رزرو فروشگاه، سهام عرضه، صندوق، معدن، مخزن، سپرده گذاری، hoard، تجمع، منبع، منبع، ان، backlog کفایت.سپرده گذاری...مخفف مترادف: فشرده شدن کاهش انقباض، abridgment، مهر پس از انقطاع، diminution، مظهرمخفی مترادف: پنهانی, مخفی, مخفی, زیرزمینی, پنهان, پنهان, پنهان, furtive, یواشکی, مبدل، نامعلومی، نامعلومی, گرانه.زیرزمینی.مخفی کردن مترادف: پنهان کردن پوشش ترشح، صفحه، دفن، سرپوش، پنهان سازی، ماسک، پنهان، استتار، حجاب، سرکوب.پوست, pelt, پوست, سقوط...مخفی گاه مترادف: عقب نشینی.مخفیکاری مترادف: furtiveness عذر پنهان کاری، covertness، هوش، sneakiness، surreptitiousness، پنهان، unobtrusiveness.مخفیگاه مترادف: باز کردن، شقاق، شکاف، ترک، شکاف chink دیافراگم روزنه شکاف interstice نقض شکاف حفره شکستن اجاره، زخم زدن.عقب نشینی.مخل مترادف: نگران کننده، ناراحت کننده، سخت، گیج کننده، منحرف، نظم، سرکش یا طغیانگر، troublemaking، obstreperous.مضر مضر، مضر،...مخلوط مترادف: مخلوط مخلوط، ترکیب ترکیبی فیوژن اتحادیه کامپوزیت ترکیب آماده سازی دم ملغمه، آلیاژ.ترکیب مخلوط مختلط،...مخلوق مترادف: موجودی.مخمصه مترادف: وضع دشواری معضل، ترجمهناپذيري، تنگه، خرج کردن، تعمیر، قراضه، مشکل، جام جم، ظروف سرباز یا مسافر، ترشی.تعهد...مخمل مترادف: صاف.مخمل خواب دار مترادف: لوکس و مجلل و زیبا، مجلل، تزئینی، شیک و مد palatial لوکس د قهر عجیب، درجه یک.مد مترادف: سبک و حالت و شیوه و روش, راه, عمل, سفارشی، استفاده، کنوانسیون، رواج، مدل، شوق، خشم.شکل فرم را، تولید، مدت، مدل،...مد روز مترادف: شیک، شیک، ظریف و عرفی، معمولی، به voguish، هوشمند، لا mode، تونی.مداحی مترادف: ستایش، ادای احترام، بزرگداشت، encomium، panegyric، بیعت، رجز خیز، ستایش، گواهی نامه.مداخله مترادف: دخالت وقفه نفوذ، obtrusion، میانجیگری، داوری، آژانس، شفاعت، instrumentality، وزارت، مذاکره، گاله، تجاوز، تخلف.دخالت...مدار مترادف: کنفرانس لیگ، انجمن، بخش بخش، گروه، جناح، یاران ملاقات.مسیر دوره حوزه، دور، ضرب و شتم، تور, روال، سفر، سفر،...مدارا مترادف: کور, خیره, تابش خیره کننده.bewilder بی حس کردن خیره کردن، dumbfound، بهم خوردن، flabbergast، stupefy، هیبت، تلو تلو خوردن،...مدارك مترادف: بیت دانه، ذره ذره، پاره، اره، ذرات، smidgen، ریزه، کرم، خرده، اتم، قدرتمند،، قراضه.مدافع مترادف: وکیل.مدافع حامی قهرمان، abettor، چسبنده، متحد، backer، تقویت کننده، مشترک، سخنگوی، طرفدار، تبليغاتي، مسيحيت،،...