فهرست اسامی همه مترادف
مسئله مترادف: بحث.قابل بحث قابل بحی، مشخص نشده، unsettled نامعین، بلاتکلیف، شوده، مشکوک، جنجالی، controvertible، contestable، بس، باز.علمی،...مسئول مترادف: به احتمال زیاد آپارتمان احتمالی مستعد، باز، موضوع حساس است.مسئول اولياء، پاسخگو، پرداختی، موظف موظف،...مسئولیت مترادف: اشکال مانع ضرر، نقص، مانعی بر سر راه، مانع، صلیب، منهای مانع بکشید.پاسخگویی, answerability, بیش, تعهد, رفتار, مسئولیت,...مسائل مترادف: پر، بسته، بار، شارژ، پشته، پد، خط، wad، پلاگین، مانع، متوقف، مسدود، بلوک، بستن، خفه کردن، جم، سد، پنبه، congest،...مسابقه مترادف: مبارزه تضاد جنجال، برخورد، چالش، مسابقه، رقابت، اختلاف، استدلال، مبارزه، نبرد، مبارزه، نزاع، تقابل،...مساعد مترادف: کمک، کمک به ترویج رسیدگی کاربردی contributive, گسترش, expeditious, فرعی, تولیدی, اند– محاسبه.مسافت مترادف: بکشید کنار تقلا، قرعه کشی، هیل، پس زدن دهنه اسب، دو، سبد خرید، حمل، کامیون، حمل و نقل.مسافت پیموده شده مترادف: سودمندی مزیت خدمات سود بازگشت, خوب, کمک به عملکرد برداشت سود، کسب معاش.مسافر مترادف: توریستی.رفت و آمد، کرایه, سوار, straphanger, مسافر, رانندگان.مسافرخانه مترادف: هتل خوابگاه hostelry، مهمانخانه، تسلیم، کاروانسرای، رستوران، میخانه، نوار، roadhouse، میخانه، خانه عمومی، سراي،...مست مترادف: مست.مست.عیاشی ولگردی و قانونی شکنی, بندر, بت, مجسمه نیم تنه toot، اشک، carousal.خواره، مشروبات الکلی، معتاد به...مستاجر مترادف: مستاجر مستأجر، leaser، subtenant، مستأجر زیر leaseholder، مستاجر.ساکن مستاجر ساکن householder اهل بیت مخاطب آپا٫ نشین مالک،...مستبد مترادف: کوته فکر.مستحق مترادف: شایسته است.مستراح مترادف: outhouse, توالت, توالت, توالت, backhouse, جان, می تواند.مستراح به مترادف: در، در را آگاه apprised از, از, عاقلانه به مطلع، آگاه clued، در می دانند، هیپ.مستطیلی مترادف: طویل، مستطیل، elongate، بیضوی.مستعد مترادف: آپارتمان, احتمال, مسئول, disposed, تمایل، جزئی, مستعد، موضوع.خوابیده به پشت تخت، افقی، procumbent، سجده، خوابیده،...مستعمره مترادف: جامعه, جامعه, پاسگاه دور افتاده, حل و فصل.انبوه بدن گله، ازدحام، باند، گروه، مجموعه، دسته.مستقل مترادف: گمراه، مستقل، مستقل، رایگان، جداگانه، متمایز، unallied، nonaligned، ازاد، متکی به خود، خودکفا، عایق، inner-directed، به...مستقیم مترادف: آدرس قصد معنا، هدف، سطح، بازیگران، نقطه.نزدیک, شخصی, فوری, head-on.اصلاح، درست، حل و فصل، disentangle، تنظیم، تنظیم،...مستقیما مترادف: به طور مستقیم, مربع, مستقیم, straightforwardly, pointblank, دقیقا, حق, داشتن, spang, smack-dab.مستلزم مترادف: این مفهوم را میرسانند, شامل, شامل, منجر به علت، در نتیجه، شامل، شامل، شامل، آغوش، ضروری، نیاز.مستمر مترادف: تکراری همیشگی تکراری، تکراری بی پایان، تکراری، پی در پی، عود،, ادامه, مداوم, ابدی, جاودانه.متصل طولانی طولانی...مستهجن مترادف: زشت و ناپسند هرزه شهوت انگیز، salacious، licentious، وابسته به عشق شهوانی، smutty، bawdy، زشت، اذعان، prurient، تحریک کننده،...مستهلک مترادف: در نگاه تحقیر، لکه دار کردن، مقایسهٔ، بگو، خفیف، استهزاء، condescend، derogate، لکه دار کردن، طعنه، تمسخر.بی ارزش کاهش...مستی، با ترشرویی مترادف: بی ادب، insolent، gruff، brusque، churlish، ربط، دارای گونه های برامده، بی پرده، بی ادبانه، sullen، تازه.مسحور کننده مترادف: ، شگفت انگیز دلربا alluring خیره کننده، کاریزماتیک، مغناطیسی، فریبنده، عاشقانه، جذاب، جالب، درخشنده است.قریب به...مسخره مترادف: مضحک، خنده دار، پوچ، مزخرف، بی معنی، احمقانه، نادان، دیوانه, مضحک, ظالمانه, derisive, عجیب و غریب، باور نکردنی,...مسدود کردن مترادف: انسداد، لخته، امپدانس، مانعی بر سر راه، انسداد، بلوک، نوار، جام جم، انسداد جریان خون، مانع، کشیدن، تنگنا،...مسری مترادف: سرايت، مسری و عفونی، گرفتن، ابتلا به قابل انتقال است.انسفالوپاتی مسری فریبنده، عفونی، گسترش، inoculable.مسلح مترادف: آماده مجهز، غنی شده، عرضه، مبله، بشود، آماده، ارائه،.مسلط مترادف: صاف جریان گردیده facile برازنده، بی وقفه، بیان، متخصص، تمرین، آماده، unconstrained، effusive، آسان، لیز.مسلم است مترادف: بی چون و چرا انکار انکارناپذير، نامحدود، indubitable، معين، مطمئن، خاص، واضح و آشکار است، آشکار است.مسلم فرض مترادف: ادعا می کنند اصرار دارند، تصریح تقاضا، ادعا، دراز، تعیین، مشخص، نیاز به.قضیه فرض فرضیه، پیش فرض، اصل توجه به...