فهرست اسامی همه مترادف


  • تاجر مترادف: کاسب tradeswoman انبار دار، تاجر، فروشنده، فروشنده، saleswoman، مغازه، تاجر، بازرگان، کارآفرین، خرده فروش، فروشنده،...
  • تاجی مترادف: فال.
  • تاخت و تاز مترادف: ذخیره کردن زباله despoil خراب کردن، نابود کردن، ویران، pillage، غارت، زیاد کاوش کردن، desolate، نابودی، هری، راز،...
  • تاخت و تاز است مترادف: نفوذ آنها تاخت و تاز کردن، حمله، sortie، حمله، حمله، حمله، تخلف، تجاوز، نقض.
  • تاخت و تاز کردن مترادف: حمله اکتشاف، شناسایی، تهاجم، تاخت و تاز آنها، سرمایه گذاری، حمله، حمله، محاصره، طوفان، مارس.هجوم طاعون حمله...
  • تاخیر مترادف: تعویق تسلیم، رفتي بدفع الو قت گذراندن، قفسه، اقامت، معطل، صبر کنید، طولانی، tarry، غرفه، filibuster، loiter.پاییز dawdle،...
  • تار مترادف: ضعیف روشن ضعف مبهم, تیره, تیره، نا معلوم، سایه، گرگ و میش، تار، مبهم، مبهم، مات، شبانه، darkling، خاکستری، مبهم،...
  • تار و پود مترادف: قدرت.
  • تاراج مترادف: طرفداری، partisanship، حمایت، تعصب، جانبدارى، تعصب، تبعیض.
  • تاريخى مترادف: دلسوز پاسخگو همزبان، سرحال، متمایل، acquiescent.خشنود لذت لذت بخش لذت بخش, felicitous, خوش, لذت بخش, آرام, رضایت بخش, لذیذ,...
  • تاریخ مترادف: انتصاب تعامل قرار ملاقات گذاشتن، tryst، تعهد، نسلی، مصاحبه، جلسه، جلسه.رکورد.ملاقات، ترتیب، برنامه ریزی، را،...
  • تاریخچه مترادف: ضبط، رسمی پرونده بیانیه داستان حساب رسیتال، مقدمه، گذشته پس زمینه.
  • تاریخی مترادف: قابل توجه، اهمیت، به یاد ماندنی، برجسته، جشن، قابل توجهی، مشهور، نامه قرمز، پیشگامانه، فراموش نشدنی، قابل...
  • تاریخیْ مترادف: affectation، نمایش، نمایش، ايران snobbery خود فروشی نفاق pomposity، pretentiousness.ادعا می کنند، فرض, ادعای, حرفه, ادعای, حقی.
  • تازه مترادف: nervy، snotty، smart-alecky، snippy، sassy، پروا بی ادبانه، بی احترامی، برنزی، دارای گونه های برامده، مغرور، جلو، بی ادب،...
  • تازه بدوران رسیده مترادف: parvenu، arriviste، اجتماعی کوهنورد، vulgarian، مدعی تاج وتخت، نو riche.
  • تازه کار مترادف: مبتدی tyro کارآموز، شاگرد، یادگیرنده، نوچه، novitiate، دانشجوی سال اول، تازه وارد، دانش آموز، آماتور، دست، probationer،...
  • تازه کردن مترادف: خوردن، تجدید احیای، تقویت، احیای، تمیز، پاک، هوا، روشن، تشویق، exhilarate، بلند، روح، reanimate، inspirit، انرژی.یادآوری...
  • تازگی مترادف: نوآوری، تغییر، تعجب، خروج، تنوع، چین و چروک.
  • تاسف مترادف: تاسف بد بخت، بد بخت، اسفناک lamentable، پوزش می طلبیم، غمگین، دردناک، ill-starred، ناراضی، اسفناک، رقت انگیز، قبر،...
  • تامسنت مترادف: متورم.
  • تامل مترادف: زل زل نگاه کردن بررسی چشم، مشاهده، ببین، همکار، نگاه، خیره نگاه کردن.اندیشیدن در نظر تفکر، معنویت، مطالعه،...
  • تاول مترادف: تورم، تاول درد، التهاب، fester، حاشیه چرمی دور چیزی حباب، لکه، کیسه، جوش، جوش، خوره، دمل، توده، سبک، آبسه،...
  • تاول زدن مترادف: انتقاد.پژمرده از کار افتاده، خشک شدن parch، singe کاراکتر خشک.
  • تاژک دار مترادف: شلاق.
  • تاکتیک مترادف: طرح مى دهم كه تدبير طرح، شگردها، دستگاه، تکنیک، میخ سرپهن کوچک، مانور، تدبیر، بازی، machination، خط، البته، دوج،...
  • تاکتیکی مترادف: adroit، باهوش، زیرک، حیله گری، انعطاف پذیر، ترشیده, کارشناس, مهارت, استراتژیک machiavellian استادانه، حیله گر.
  • تاکید مترادف: تاکید بر.استرس, اهمیت, وزن, لهجه, اهمیت، برجستگی, توجه, اصرار.استرس ویژگی، تشدید، underscore، زیر خط دار آن،...
  • تایر مترادف: لبه، حلقه، felly، آج.irk، با مته سوراخ, خسته, exasperate, weary.اگزوز, weary، فرسوده، خستگی، اداب, پرچم, enervate, جید.
  • تایید مترادف: اثبات.inveterate تاسیس, معتاد, habituated مزمن، inured، همیشگی، نبرد زخم، با تجربه.پشتیبان گیری، پشتیبانی، تصویب، تصویب،...
  • تب مترادف: هیجان، شور و شوق، شور، تب و تاب، شور، غیرت، تحریک، آنزیم، شور، شوق، وسواس، حواس پرتی، وجد، حرارت، آتش،...
  • تب و تاب مترادف: اشتیاق اشتیاق غیرت، شور، گرما، شور و شوق، شدت، صمیمیت، مزه، مزه، intenseness.
  • تب و تاب بودن مترادف: شور، شوق، تب و تاب، شدت، مزه، impetuosity.رنگ سرخ کردن، سرخ خیط و پیت کردن، سوزش، چشمک، روشن، شعله ور.گرمی خیط و پیت...
  • تبادل مترادف: داد و ستد کالا تجارت، مبادله، ترافیک، تبادل give-and-take، متقابل، گفتگوی بورسی، مقاربت، repartee.جایگزینی, جایگزینی,...
  • تبادل نظر مترادف: غوطه ور، submerse، غرق، شیرجه، اردک، immerge، سیل زده، غرق، قورت دادن، پایمال کردن، دفن، کشیده خیس کردن، در ترشی فرو...
  •