فهرست اسامی همه مترادف


  • به طور خاص مترادف: به خصوص.
  • به طور طبیعی مترادف: به سادگی به طور معمول، غیررسمی، به طور ذاتی خود به خود، unaffectedly، unassumedly، واقعا، unpretentiously، صادقانه، صمیمانه،...
  • به طور مستقیم مترادف: بلافاصله، همزمان، فورا رک و بی پرده، فورا فعلا، سرعت، سرعت، سرعت، مدت کوتاهی، به زودی.
  • به طور مستمر مترادف: بارها و بارها perpetually دائما، بی وقفه، به طور مداوم، eternally، مداوم، برای همیشه، همیشه، ceaselessly، بی وقفه، interminably،...
  • به طور کلی مترادف: معمولا عادی، عادت، معمولا به طور معمول، اغلب، عمدتا، به طور معمول, اصولا, عمدتا.فراگیر جامع، جامع، مفهومى...
  • به علاوه مترادف: desideratum دارایی جایزه جایزه گنج, خوب, سود, استفاده, حق بیمه.علاوه بر این، ضمیمه، فوق العاده، مکمل، به دست آوردن,...
  • به عنوان مثال مترادف: مثال مورد تصویر, نمونه, نمونه, نمونه، خاص، نقطه exemplification.نمونه نمونه, مدل, نوع نمونه، نمایندگی، تصویر، نمونه،...
  • به معتبر شناختن مترادف: تایید.
  • به معنای واقعی کلمه مترادف: کلمه به کلمه، دقیقا، کلمه، literatim، با دقت، دقیقا، در واقع، در واقع، کاملا کلمه.
  • به ندرت مترادف: به ندرت ندرت متداول،، ندرت، گاهی اوقات، sparingly، سختی، سختی، حال حاضر و دوباره، یک بار در در حالی که.به ندرت...
  • به نظر می رسد مترادف: به نظر می رسد, نگاه, احساس, صدا, یکی به عنوان اعتصاب.به نظر می رسد، نگاه، آشکار.ظهور بوجود می آیند، تحقق، نشان می...
  • به نوبه خود بیش از مترادف: ناراحت واژگون، معکوس سرنگونی، upend، بد گویی کردن از، سرنگونی، بیش از نوک، keel، واژگون شدن.دست انتقال، انتقال،...
  • به نگاه مترادف: بررسی بررسی، پرس و جو مورد مداقه قرار دادن، مطالعه، بازرسی، اتمام، نگاه بیش از، پروب، کشف، گودی، دنبال، بطور...
  • به هر حال مترادف: عين حال، در هر صورت و به هر حال، با این وجود، بدون در نظر گرفتن، با این حال، در هر حال.
  • به همراه مترادف: همراهی شرکت عضویت، اسکورت، صبر، ورود کاروان نظامی.موافق رضایت دادن تسلیم، موافقم، رضایت، دنبال، همکاری.
  • به همین ترتیب مترادف: همچنین علاوه بر این، به همین ترتیب، بیش از حد، علاوه بر این، نیز، بیشتر علاوه بر این، علاوه بر این.
  • به وسیلهی مترادف: مختصر و مفید مختصر، موجز، مختصر کوتاه، compendious، فشرده، مختصر، مختصر، الرجيم، متمرکز، خلاصه.
  • به ویژه مترادف: به خصوص, ویژه, اصولا عمدتا به طور خاص، صراحت، دقیقا.
  • به پایان رسید مترادف: جلا ظریف, تصفیه شده، well-bred، کشت متمدن، مدنیت، ستاره مودب، متخصص، انجام شده، کامل، استعداد، نفیس.خراب لغو،...
  • به یاد بیاورید مترادف: بحر تفکر غوطهور شدن یاد ببرند، احضار، بیرون کشیدن، بزرگداشت، احیای، بررسی، retrace.بازگشت را لغو نامه؟، جمع شدن،...
  • به یاد داشته باشید مترادف: در ذهن داشته باشید پس فکر می کنم، بزرگداشت، تراشیده.یاد، احضار، بحر تفکر غوطهور شدن، بازیابی، یاد، نگاه، تماس...
  • به یاد ماندنی مترادف: قابل توجه تاریخی، اهمیت قابل توجهی، مهم، نامه قرمز، قابل توجه، سیگنال، بسیار مهم، تاثیر گذار، فراموش نشدنی،...
  • بهار مترادف: ظهور, بوجود می آیند، procede محصول تا ظاهر می شود، سرچشمه، موضوع، ساقه، مشتق، بیرون آمدن، جریان، توسعه، رشد،...
  • بهانه مترادف: بهانه دستگاه خدعه، عذر، پوشش، توجیه، بهانه، پوشش، پرتگاه، غرفه، فرار، شاه ماهی قرمز، تظاهر، خدعه.
  • بهايی مترادف: تغییر رنگ تیرگی، لکه دار کردن، لکه دار کردن، کندی استیصال، لکه دار کردن blackening، لکه، defacement، رسوایی، بی احترامی...
  • بهبود مترادف: بهبود بهبود پیشرفت، melioration، پیشرفت، اصلاحات، اصلاح، ارتقاء، شفا، assuagement، امداد، کاهش، تخفيف.بهبود غنی سازی،...
  • بهبود بخشد مترادف: بهبود بخشد.
  • بهبودی مترادف: جلو گیری تخفيف، بهبود، assuagement، بسازیم گذشت، letup، توقف، توقف، breather، شکستن، وقفه، امداد، آرامش، مهلت,...
  • بهت مترادف: insensibility، stupefaction، بی حسی، کندی، ضعف، کما، خاموشی، بیهوشی، نیمه آگاهی، بیهوشی، بی حالی، بزرگسالان، کندی،، مرگ...
  • بهت زده مترادف: خیره.
  • بهت و حیرت مترادف: بهت سردرگمی ترس، شوک، حیرت، حواس پرتی، گیجی، stupefaction، ترس، زنگ، بیم و هراس، خشم، ترسناک.
  • بهتر است مترادف: توصیه می شود پیشنهاد، مصلحت، عاقلانه مناسب، معقول، مطلوب، محاکمه و واقعی، عملی، موثر، اتصالات، عاقل، با...
  • بهتر کردن مترادف: ، مزایای ممتاز راحت تر خوش تر شادتر، غنی تر است.
  • بهترین مترادف: شکست شکست دادن، پیروزی بیش از روز سه شنبه، شلاق، تسخیر، تسخیر، لیسیدن، ضرب و شتم، پیشی بگیرد، outclass، فروتن.
  • بهترین دوم مترادف: پرتاب.
  •