فهرست اسامی همه مترادف
خستگی مترادف : تایر, اگزوز, weary, با مته سوراخ، enervate، جید، اداب, تفنگ در کردن.untiring unflagging، پر انرژی، فعال کوشا، پایان ناپذیر،...خسیس مترادف : skinflint پنی پینچر محتکر، niggard، ادم ارزان خر، ادم خسیس و لئیم، رباخوار تعقيب، skimper، piker، tightwad.خش خش مترادف : صدای فش فش زدن، چنگال، منتخب، ruffle زدن riffle، گول زدن، شلوغی.خشم مترادف : تجاوز به عنف.خشم خشم، بیمار را، بستم، کینه، خشم، غضب، تلخی، خصومت، دشمنی، acrimony، vindictiveness، تضاد.نقض سوء استفاده...خشمگین مترادف : خشمگین، خشم، wrathful، عصبانی، برانگیخت، او.آشفته و وحشی و خشن, شدید, وحشی, مفرط, طوفانی شدید، شایع، وحشی، توانا،...خشن مترادف : خشن، hoarse، ناموزون، cacophonous، strident، گوشخراش گریتینگ.پر سر و صدا، داد و بیداد کن، خشن و زبر، پر سر و صدا، obstreperous،...خشن و زبر مترادف : داد و بیداد کن obstreperous افراطی پر سر و صدا، آشفته یکسویه،، rollicking knockabout، rough-and-tumble، بی بند و بار و پر سر و صدا,...خشنود مترادف : دلپذیر.خشنود و راضی کردن مترادف : لطفا لذت افسون، مات و متحیر کردن محتوا، gladden، تشویق، تحریک، بدام عشق انداختن.رفع میکند به طنز متنعم افراط, را...خشونت مترادف : پیش دیوانه وار، پرشور آتشین، هار، جنون، کرال،، جنایت، شیطانی، جا، maddened، دیوانه، غیر منطقی و مجنون، وحشی، به...خشک مترادف : انجام نگرفته ظریف، low-keyed subdued، droll، jocose، طنز، حیله گر، canny، زیرک، دانا، طنز، طعنه آمیز.دور از راه دور، بی فاعل،...خشک شدن مترادف : پژمرده زباله دور، vitiate، انحطاط رو به زوال، پرچم، افتادگی، محو، شکست، فرو ریختن، خشک شدن، wizen، کوچک.خصوصی مترادف : محرمانه, مخفی, مخفی, مخفی, نامعلومی مخفی، furtive، نامعلومی, منتشر نشده, مخفی, مستمع، طبقه بندی شده، بالا،...خصوصیات مترادف : خاص.ویژگی.دقیق.خصومت مترادف : دشمنی دشمنی بد نیت، دوست نداشتن، تضاد، تمرد، علی رغم، بدخواهانه،، نفرت، مخالفان, کینه توزی، آنیموس، detestation،...خصومتآمیزی مترادف : گریزان از اجتماع دور، مغرور، uncongenial، ناصواب پر افاده، کمبودهای، خصمانه، سرد، دور، سرد، بیمار دفع، نامهربان,...خط مترادف : رشته، بند ناف، طناب، رشته، شلاق زدن، رشته.ردیف رتبه، صف سری، ستون، فایل، قطار، در صفوف منظم، تراز، آرایه،...خط الراس مترادف : تاج ستون فقرات، تپه برامدگی در سطح صاف، تپه، قوز کردن، زین، دنده، ستون فقرات، دماغه، hogback، دره تنگ.خط خطی کردن مترادف : کیفیت، نوع، نوع، سخنرانان، را، بازیگران، قالب، تمبر، دانه، ورید، آرایش، منش، خلق و خوی، طنز، خلق و خوی، خوی،...خط سیر مترادف : مسیر پرواز مدار، منحنی مسیر، البته، مسیر، مسیر، خط.خط مقدم مترادف : جلو، سرب، مقام اول جلو، پیش زمینه, پیشتاز, آشکارا پیشگام، هر چیز نوک تیز، prow، سکان.خط ناخوانا مترادف : scrawl، ابله، jotting، خراش.scrawl, ابتدا, ابله, دستمالی کردن, ذره, قلم.خطا مترادف : اشتباه فایلهایش، توهم، اشتباه مغالطه، دروغ، نظارت، erratum، miscalculation، سوء تفاهم، solecism، booboo.تقصیر و گناه و گناه و...خطایی مترادف : "اشتباه گمراه، misjudge، miscompute، تفسیر وتحریف miscount، خطا، دست، اشتباه، misconceive، بشویند؛، misgauge."خطبه مترادف : سخنرانی وعظ کردن، preachment، exhortation moralizing، موعظه، homiletics، زخم زبان، declamation، اندرز، گفتمان، درس، disquisition، آدرس،...خطر مترادف : خطر خطر, خطر, خطر دام، تهدید، تهدید، ناامنی،، ناامنی، precariousness، دام مهلک.خطر خطر، خطر تهدید، unsafeness، precariousness،...خطر اندازد مترادف : imperil به مخاطره می اندازد، افشای خطر، خطر، شانس، سرمایه گذاری.خطر ناک مترادف : خطرناک، خطرناک، مخاطره آمیز، نا امن، ناسالم، نا امن، لرزان، نامطمئن، لرزان، نامشخص، در معرض, محافظت نشده،...خطرناک مترادف : خطرناک مخاطره آمیز، خطر ناک، chancy لرزان، نا امن، تهدید، نامشخص، iffy.نا امن مضر خطر ناک، مضر، خطرناک، تهدید،...خطری مترادف : حل و فصل زمین آمد، به استراحت، فرود، پیاده کردن، نور، دریایی، پایین می آیند.خطری در مترادف : شانس اتفاق می افتد در، در ضربه بر، پیدا کردن، کشف، برخورد، در سراسر آمده، به اجرا.خفته مترادف : آرام اينطور بی اثر، رطوبت، استاتیک، منفعل، نهفته، معلق، بی اعتنا، ناخودآگاه، اغماء، slumbering، خواب، خواب.به...خفه مترادف : خفه خفه کردن gag، گاز، garrote، نشاندن، smother، asphyxiate، خاموش، انفیه، بی جان، فرو نشاندن.خفه کردن دریچه گاز، garrote،...خفه کردن مترادف : سرکوب سرکوب استمداد، خرد کردن، جلوگیری، مهار، دستگیری، ساقه، بررسی، هنوز سکوت, صدا خفه کن، تعدیل.خفه garrote،...خل مترادف : خارج از مرکز crackbrain، میل لنگ، دیوانه وار monomaniac، دیوانه، احمق، شخصیت، مهره، ادم عجیب غریب، کوک، دمدمی...