فهرست اسامی همه مترادف


  • درن مترادف: رسم شیر پمپ کردن، سیفون، sluice، شیر، تروریسم، کشاورزی، تخلیه، انتشار، برداشت، حذف، منحرف.خالی اگزوز، استفاده...
  • درنده مترادف: فاحشهباز, غارتگری، plunderous، ravaging، دکترین،, despoiling, piratical, thieving، larcenous.raptorial تغذیه فاحشهباز گوشت خوار, شکار, ravening.
  • درنده خویی مترادف: ظلم و ستم.
  • دره مترادف: دل دیل، گلن، دره دشت، توخالی، خندقي، منطقه، حوضه، شکاف، تنگه، تقعر، دره گود و باریک، الموت، کاسه، دهانه.تنگه...
  • درهم و برهم مترادف: کثیف نظم دادن، slatternly، slovenly، کثیف، کرک، درهم و برهم، وارونه، غفلت، disheveled، بی دقتی، dowdy.slushy، splashy، مرطوب آبکی،،...
  • درهم و برهم کردن مترادف: bungle botch، mismanage، از بین بردن، آستین را از لکنت زبان پیدا کردن، دست و پا کردن، سرهم بندی کردن، لکه دار کردن،...
  • درهم و برهمی مترادف: اختلال میکشید بستر، disorderliness، sloppiness، بی نظمی، سردرگمی، تکان, درهم و برهم کردن، چیز درهم و برهم، dishevelment.ظروف...
  • درو مترادف: متوجه بدست آوردن به دست آوردن، درآمد، به دست آوردن، برنده، برداشت، دریافت، اوردن، مشتق، تولید، سود.
  • دروازه مترادف: درب راهرو, دروازه, باز کردن, ورودی ورودی entranceway برخورد رو خروج پورتال پاساژ گذرگاه آستانه دسترسی, پایه...
  • دروازه بان مترادف: پورتر.
  • درودی مترادف: مفید مفید سودمند، مفید، مولد، قابل استفاده، سود، عملی، مطلوب، خوب، درمانی، اصلاحی.گوارا.
  • دروغ مترادف: دروغ.روشهايي ابهام، perjure، misstate، palter، fib، اختراع، بدجلوه دادن، گمراه، تحریف، فریب.باطل ساخت جعل، دروغ گفتن،...
  • دروغ گفتن مترادف: untruthfulness, فریب, فریب، ساخت، prevarication، mendacity، گایل، تقلب، fibbing، نفاق، dissimulation، سندى، تحريف، داستان سرایی، دورویی،...
  • درونگرا مترادف: افسرده، brooding، بازتابنده، ذهنی، مراقبه، متفکر،، inner-directed introverted.
  • دريغ مترادف: ناله و ندبه، keening، plaint، ناله، ناله، نوحه، زمزمه، زوزه ululation.
  • درپوش مناسب مترادف: پری.
  • درک مترادف: درک درک می دانید، دستگیری، متوجه، تصور، یادگیری، درک، جذب، جذب، هضم، درک عمق، قدردانی، تشخیص، تشخیص.بینش...
  • درک عمق مترادف: بازیگران صدا، plumb،.درک درک نفوذ، پروب، شکل، بررسی، الهی، تفسیر، پایین، به پایین.
  • درکتابهای مترادف: تصدیق گواهی اعلام، قسم، حفظ، ادعا، اصرار دارند، اعتراض، asseverate، allege، ادعا، avow.
  • درگذشته مترادف: پرس و جو.
  • درگیر مترادف: مش بهم پیوستن اتصال، تعامل، عضویت، جفت کردن.گره خورده اشغالی مشغول در استفاده, استخدام, است تا درگیر کار،...
  • درگیر شدن مترادف: جذاب برنده، لذت بخش، خشنود، جذاب، winsome، فریبنده، دلربا، دعوت،، جذاب، جالب، جذاب جذاب.
  • دری وری سخن گفتن مترادف: مزخرف, زباله, blather, blah, باش, گاو نر, twaddle, prattle, پر حرفی کردن، balderdash، poppycock، گنگ و نامفهوم است.یاوه سرایی کردن، خرده...
  • دریا مترادف: آسیب زخمی، صدمه دیده است، مختل، از بین بردن آسیب, ناراحت, مختل، خراب، خراب، botch.مجموعهای، جرم، اقیانوس فراوانی...
  • دریافت مترادف: اعتراف خوش آمد می گوید، خوش آمدید، سرگرمی، نشان می دهد در را در، در سال، پناه.بوجود می آیند افزایش بیدار،...
  • دریافت از طریق مترادف: تکمیل پایان، نتیجه گیری انجام، پوشش، باد، انجام، از دور، نزدیک خاتمه.تحمل برای زنده ماندن، زندگی از طریق دوام...
  • دریافت کردن مترادف: ترک ترک، مجموعه، برو، شروع به حرکت، سالی جلو، پرتاب.پیاده کردن، فرود از خطری از پیاده شود، deplane، قدم کردن.
  • دریافت کنید مترادف: را ویترینش، پیشرفت، توسعه، پیش بالغ، شکوفا، موفقیت، مدیریت، کرایه.
  • دریاچه مترادف: برکه، استخر، tarn، صرف، حوضه، مخزن، حوضه آبریز، دریاچه.
  • دریایی مترادف: ساحلی، مرزهاي, کنار دریا, ساحل, دریایی riparian.اقیانوسی، آب شور pelagic فيزيکي، آبزی.دریایی، دادگاه های دریایی،...
  • دریدن پرده مترادف: ضایعه کبود، زخم، اشک، جای زخم در صورت قطع عضو، جراحت، mangling، پاره، clawing، خام بودن.
  • دریغ مترادف: مکث تاخیر آویزان پشت، تاخیر، tarry، علامت زمان, دل دل کردن، waver، رنه، scruple، طفره رفتن، boggle.
  • دریمر مترادف: رویایی.
  • دریچه مترادف: خروجی گذشت، باز سوراخ، مجرای، هچ، فرار، دریچه فرار، فرار شیر, سوپاپ، خیابان، شکاف، اسلات، لوله، اسپوت،...
  • دزد مترادف: پری.filcher دزد، سارق، pilferer، purloiner kleptomaniac، larcenist، کلاه بردار، embezzler، اعتماد به نفس مرد، مرد باهم، mugger، جیب بر، yegg.
  •