فهرست اسامی همه مترادف


  • کم رنگ و پریده مترادف: خشونت آمیز وحشتناک، پر شور وحشتناک، رنگ پریده، تکان دهنده، شگفت انگیز، افتضاح، وحشتناک، grandguignol.
  • کم عمق مترادف: سطح سطحی، skin-deep بی اهمیت، بیهوده و بیمعنی پر از کف، نابالغ، ناقص، ناچیز، قشون، empty-headed، unthinking، بچگانه،،...
  • کم کم مترادف: به تدریج، تدریجا، گام به گام، به آرامی، متوالی، با درجه، imperceptibly گام.
  • کما مترادف: بهت بی حالی مرگ کاذب، بی تفاوتی، خواب آلودگی، کندی، کندی،، listlessness، خواب آلودگی، insensibility، فراموشی، بیهوشی، swoon.
  • کمال مترادف: ديگرشان عاشق دوست پسر، مرد جوان، تحسین، swain، یار، دوست نجیب، مرد، مرد.رسیدن کامل، اثر، انجام کامل، تاج،...
  • کمانچه مترادف: سرهم بندی کردن اسباب بازی، ور رفتن معمولا, پاتر واهمه، ظروف سرباز یا مسافر، احمق با، dawdle، fritter، بیکار، سر و...
  • کمبود مترادف: دوم معیوب ناقص، subnormal، عام، subpar معیوب، تحتانی، نرخ خطاب، فقیر.بی بضاعت.scantiness بی کفایتی قحط و غلا، کمبود، عدد،...
  • کمتر مترادف: تحتانی، جزئی, ثانویه, تابع, صرف, کمتر, کمتر, واقع در پایین و بی اهمیت.کوچکتر، کمتر، کمتر، منفی، منهای، کوتاه تر...
  • کمد مترادف: قفسه سینه، دراور، دفتر، chiffonier، زیر شلواری.clotheshorse مد بشقاب شخص، شیک، ادم خودساز و جلف، دن شیک.
  • کمد لباس مترادف: فروشی کابینه گنجه، clothespress، قفسه سینه، chiffonier، اداره.لباس raiment لباس، لباس، لباس، trousseau، لباس، لباس، گروه، togs،...
  • کمدی مترادف: بیهوده شوخی، بذله گویی gag، شورش، سرگرم کننده، ورزش، pleasantry، گفتگوی بورسی، کمدی بزن و بکوب، مضحکه می خواند،...
  • کمدین مترادف: طنز comedienne، دلقک، funnyman mountebank، شوخ، گفتگوهای اهود اولمرت، بذله گو، سرگرم کننده، کالسکه، buffoon.
  • کمربند مترادف: محصور منزوی، نرده جدا، فراگیر، گارد، قلم، لبه، قرنطینه.خط، دایره، مانع، کمربند، حلقه، داربست، گارد.منطقه...
  • کمرشکن مترادف: fatiguing، خسته کننده، خسته کننده، دشوار، محکم، خواستار، wearying، سخت، دشوار، سخت پوشیده.
  • کمرویی مترادف: بزدلی و ترسویی حیاء، رزرو، diffidence، coyness می­رسد، hesitancy، محدودیت، timorousness، demureness، skittishness، fearfulness.
  • کمند مترادف: فريادی است.نیرنگ اغوا مى دهم كه تدبير، ترفند، گرفتن، عذر، come-on.دام طناب دار جین، خالص، دام، سن، springe.طناب, riata,...
  • کمون مترادف: تامل اندیشیدن، نزدیک به دریافت، صحبت کند،، گفتگو، گفتمان، منعکس کننده، الهه شعر و موسیقی، ارتباط.
  • کمپین مترادف: جنگهای صلیبی, درایو، جنبش، فشار، پیشنهاد، برنامه، پروژه، عمل، حمله, جنگ, جهاد.
  • کمک مترادف: بهبود بخشد سهولت، جلوگیری از کاهش، کاستن، تسکین، کاهش، ترمیم، درمان، درمان، کنترل، بازیابی.کمک، کمک، امداد...
  • کمک هزینه مترادف: سهم، سهم، فرد، درآمد، جیره، یارانه، ظرفیت، پرداخت، سود سهام، استقرار، تقدیر، honorarium، هزینه، تخصیص، دل، صرف...
  • کمک کنید مترادف: کمک دادن، اشتراک، سبب اعطای، در حال حاضر، جایزه، بر اساس، مشورت، consign.
  • کمکی مترادف: کمک، حمایت، حمایت، کمک، کمک به حضور.فرعی, تابع, فرعی و تکمیلی, اضافی, به ثانویه، مکمل، لوازم جانبی.
  • کمی مترادف: جوان نابالغ و توسعه نیافته و مرغزار، babyish.ضعیف جزئی قلیل، کمبود, بی, بی اثر، ضعیف، ضعف، دانایی کافی ناچیز...
  • کمیاب مترادف: نادر، غیر معمول، غیر معمول، مفرد، استثنایی، منحصر به فرد، دور دست، یدکی، نازل، قلیل پراکنده، کافی، unplentiful،...
  • کمیسیون مترادف: استخدام درگیر منشور نظم، مصادره، تقاضا.انتصاب نماینده، اجازه معتبر شناختن، اختصاص دهید.هیئت مدیره کمیته...
  • کمین مترادف: پنهان، پنهان کردن، کمین، دروغ گفتن در انتظار، waylaying.پوشش کور استتار، سرپناه، عقب نشینی، صفحه نمایش، ambuscade،...
  • کن مترادف: دید بینایی، مشاهده، محدوده محدوده، میدان قطب نما.دانش، آگاهی، ادراک، آشنایی، ادراک، دامنه، تسلط، درک.
  • کنار مترادف: علامت تک گویی تک صدایی، مرحله زمزمه.از هم جدا, دور, کنار, نزدیک, کنار, خارج از راه، sideward، یک وری، پهلو.digression مماس...
  • کنار گذاشتن مترادف: مشخصه ویژگی صفت، ویژگی، نام تجاری، نشانه، تمبر، نشانه، امضا، علامت تجاری.
  • کناره گیری کند مترادف: نفی داد تا استعفا، ترک، بازنشسته، تخلیه، رها، ترک، چشم پوشی، چشم پوشیدن از، abjure.
  • کناری مترادف: مکمل های غذایی، کمکی زائده آپاندیس تابع، دوم، appendant، ضمیمه، پاورقی، ضمیمه، دستیار، دستیار، یاور.
  • کنایه مترادف: equivocation cavil، quiddity، فرار از عذر، تغییر، hairsplitting، اعتراض، طفره رفتن، prevarication، سوفسطائی گری.روشهايي palter، cavil،...
  • کنایه امیز مترادف: scornful derisive، sneering، تمسخر بدبینانه، طعنه، هژبر، هیدروکسید سدیم، بدخیم، تلخ، مخرب، لکه.
  • کنتراست مترادف: متفاوت, متفاوت, واگرا، منحرف، عدم تطابق, مخالفت با.تفاوت dissimilarity، اختلاف آنتی تز، فویل، همتای، تناقض، تمایز،...
  • کنترل مترادف: governable لشکر بازده، تسلیم، مطیع، acquiescent، سازگار، untroublesome، مطیع، pliant، قابل انعطاف، رام، wieldy، دستی،...
  •