فهرست اسامی همه مترادف
کودتای مترادف: masterstroke سکته مغزی، شاهکار، شیرین، مانور ضربه، کودتای د اصلی، تور نیروی د، دستاورد، دستاورد.کودن مترادف: استدلال.کودک مترادف: دقیقه های کوچک، کوچک، دریایی، کوچک، کوچولو، teensy، ادم بسیار قد کوتاه، کوتوله، کوچک، مینیاتور، کوتوله...کودکانه مترادف: نابالغ خرده بچگانه،, babyish, نوزادي, نوجوان، احمقانه، بی اهمیت، احمقانه، بی معنی، احمق است.کور مترادف: sightless, unsighted, unseeing, visionless, eyeless, سنگ کور.مبهم متراکم، بی فکر بی معنی، عيب، shortsighted، غفلت، غفلت، imperceptive، غافل،...کورمالی مترادف: accost سوء استفاده را پیشرفت، affront، توهین، حمله، maltreat، سوء استفاده، را پاس در.تحریک کردن زحمت، مزاحم، اذیت کردن,...کوره مترادف: داد و بیداد, طبخ, کباب, griddle, سرخ کنید.cross-examine بازجویی catechize، سوال، مصاحبه، بررسی، مسابقه، پمپ.کوره در رفته مترادف: ، overexcited دیوانه وار، unhinged اتشی, دست پاچگی، دیوانه، پریشان، عصبی، آشفته maddened، deranged، raving در کنار خود.کوزه مترادف: سماور، قهوه ساز، گلدان.گلدان شیشه، ظرف، jardinière سلولی، cachepot، amphora، استودان، خمره، کوزه، گلدان.کوسن مترادف: جذب، چک، آهسته، بالش جذب خنثی، افست، گهواره، متمدن،، تقویت، صدا خفه کن، کسل کننده، تعدیل، بی جان، نرم.بالش،...کوسه مترادف: کلاه بردار.کوشا مترادف: سخت کوش، زحمت کش، سختکوش، sedulous هدفمند متعصب، پر انرژی، مشغول، اشغال، تولیدی، indefatigable.کوشر مترادف: مناسب, مناسب, تمام حق، خوب، قابل قبول مجاز، مجاز، مشروع و واقعی.کوششى، مترادف: دولت بیان، در حال حاضر, مندرج, جزئیات تدوین، ميرساند، توصیف.کوفته مترادف: احمق.کوله پشتی مترادف: کنده کاری، زینت، اهنگری دکوراسیون توری کاری سال، حلقه گل قرار دادن.غارت غارت، غنیمت spoils، غارت، boodle، مسافت،...کولی مترادف: خانه بدوش سرگردان، ولگرد، رامبلر، ادم اواره و ولگرد ولگرد، مهاجر، gadabout، beachcomber، محصولی از گروه، سرهم بندی...کونی زدن مترادف: سیلی آمار اعتصاب، wallop، هوس، تنبیه کردن، ضرب و شتم، قهوهای مایل به زرد، دست و پا زدن، نیشکر، ترش، شلاق.کوه مترادف: افزایش رشد، اوج، تشدید، شمع تا افزوده شدن، تجمع، بالا بردن، بزرگ، تقویت، به دست آوردن، تورم، ضرب.کوه، افتخاری...کوهستانی مترادف: باغچه پر از تپه بالا، ناهموار، راکی، تند، بالا.کوچ کردن مترادف: ترک.کوچه مترادف: گذرگاه عبور بن بست، کوچه بن بست، راهرو، لین، پیاده روی، خیابان، مسیر، راه، مسیر گردش، گردشگاه.کوچه بن بست مترادف: کوچه.کوچه گرد مترادف: فاحشه.کوچک مترادف: دقیقه.پایین کمتر, کمتر, کوچکتر، کمتری, سوم.ریز ریزه اندام خوش طعم کوچک، کوچک، کوچولو، دریایی، به مراتب بیشتر،...کوک مترادف: اضطراب سخت و ناگهانی.weirdo, فرض عجیب و غریب، دمدمی مزاجی, شخصیت, خارج از مرکز, خل, دیوانه.کوک کردن مترادف: اختراع کردن بداهه، اختراع، ابداع، دم داشت، ببافند، طرح، contrive.کویر مترادف: رها رها، ترک، ترک، رشته سلینگ فرار، خیانت، مارون، فرار، بازیگران، نفی، رد، رد، نمی پذیرند، اشکال.زمین بایر,...کویل مترادف: باد پیچ و تاب و به نوبه خود، مارپیچ، sinuate، حلقه، مار، حلقه، آچار، convolve.حلقه مارپیچ، حلقه، مارپیچ، volute convolution،...کپسول مترادف: قرص, اجاره و استحکام بالا، troche، قرص، گلوله، لقمه, تلخیص.کپور مترادف: نق نقو پیدا کردن گسل در انتخاب کنید، چوبکاری کردن، شکایت، cavil، گله، مرتب، مقایسهٔ، گیرند، شرايط دشوار بانوان...کپک زده مترادف: کپک های قدیمی، مرطوب و سرد timeworn، کهنه، گرد و خاکی، moldering، قدیمی، زنگ فاسد شده، disintegrating، رو به، frowsty وخامت.کپک...کپی مترادف: تکثیر, کلیشه اکو، مسابقه، دوقلو، تصویر آینه همتای، بازتاب، isomorph، homologue، تصویر spitting، رینگر.تولید مثل تقلید،...کیاست مترادف: فاجعه فاجعه بار میگردد، ویرانگر، مبرم، زمین شناسی، دردناک، baleful، مهلک، کشنده، فانی، کشنده.کیت مترادف: ساز و برگ دنده، مقابله با دکل، مجموعه، لوازم، ابزار، ظروف، تجهیزات، پیاده سازی.