فهرست اسامی همه مترادف،


  • هل دادن مترادف،: تنبل, تنبل, بی اثر, unambitious.متواضع, deferential, self-effacing, فروتن, mousy.
  • هلال مترادف،: کاهش, پایانی, کاهش, subsiding.
  • هلاک مترادف،: زنده ماندن، تحمل، باقی بماند، رشد، باقی می ماند، رعایت.
  • هلهله مترادف،: ناامیدی, افسردگی, سودا, افسردگی, بلوز.
  • هم مترادف،: ناهماهنگی مخالف، اختلاف، درگیری واگرایی، اختلاف.
  • هم بزنید مترادف،: استراحت، ایستاده، stagnate.آرام ارامش سرکوب، با این حال، تعدیل، جلوگیری از، بشدت.
  • هم نشین مترادف،: موافق مخالفت ادعا، واگرا، برخورد.آن مبرا بدانند، اجتناب، ترک، اجتناب از، دور نگه دارید.
  • هم نهشتی مترادف،: اختلاف، اختلاف، اراده، nonconcurrence، اختلاف.
  • همان مترادف،: مختلف, دیگر, بر خلاف, حقانیت, نابرابر، در مقابل.تغییر، inconstant, مختلف, تغییر, نامنظم.
  • همانگونه مترادف،: از برگزاری، سفت، تشدید، سخت.
  • هماهنگ مترادف،: ناسازگار, ناسازگار clashing ناراضی، نامتجانس.برخورد، تناقض، مخالف، متفاوت است.ناموزون clashing نا موزون، inharmonious،...
  • هماهنگی مترادف،: تعارض, اختلاف, اختلاف عقیده, ناهماهنگی.
  • همبند مترادف،: جداگانه گسسته ناپیوسته disjoined unconnected, متفاوت است.
  • همتای مترادف،: آنتی تز مخالف ضد بر خلاف، antipodes، متضاد.
  • همخوان مترادف،: inconsonant ناموزون متناقض مخالف، واگرا، برعکس.
  • همزبان مترادف،: بیگانه antipathetic uncongenial ناخوشایند، ناصواب، سرد.
  • همزمان مترادف،: diachronous، سازی، مبهوت، دور.متضاد مخالف ضد برخودارند،, شمارنده, معکوس می باشد.متفاوت، مخالف، واگرا، برخورد، از...
  • همصدایی مترادف،: بی عدم تمایل اكراه، گریزی.تاخیر تعویق کندی،، حالت سستی.
  • همه مترادف،: هیچ چیز، صفر، صفر است.نه، یکی نیست، نه هر.برخی از, انتخاب, چند, انتخاب شده است.
  • همه بیش از مترادف،: فعلی، مداوم در حال انجام است.
  • همه جا مترادف،: مدتی، غایب که مایل گم شده.
  • همه جانبه مترادف،: جزئی, تقسیم, گاه به گاه, مناطق،.
  • همه فن حریف مترادف،: ، مطابق مشابه، یکنواخت و همگن.
  • همه کاره مترادف،: عملی، بی فایده، unfunctional.تخصصی، محدود، یک.
  • همه­ی مترادف،: صادقانه، ایستاده، فساد نا پذیر، مطیع.
  • همگرا مترادف،: جدا پراکنده پراکنده، گسترش، پیاده کردن، قطع ارتباط.
  • همگرایی مترادف،: جدایی, پراکندگی, تبعیض نژادی, انحلال, تقسیم بندی.
  • همگن مترادف،: ، مخلوط ناهمگن متنوع متنوعى متفرقه, کثرت گرا.
  • همیشه مترادف،: هرگز، هرگز دیگر، دیگر هرگز در هیچ زمان.
  • همیشگی مترادف،: گاه به گاه، نادر، نامنظم، پراکنده.
  • هنر مترادف،: artlessness ingenuousness، guilelessness.
  • هنر و صنعت مترادف،: اعتماد، صداقت، صداقت، dependableness، قابلیت اطمینان، open-handedness.
  • هنری مترادف،: مبتذل و بی مزه، خام، ناخالص، استعمار،.
  • هنوز هم مترادف،: زندگی، زنده روح.آشفته، ruffled، هیجان زده، آشفته.حرکت، پویا، در حال اجرا, فعال.تشدید، تشدید کند, تشدید, تیز,...
  • هنگامِ مترادف،: desultory، fitful، اسپاسمودیک، نامنظم، inconstant، لرزان.
  •