فهرست اسامی همه مترادف،


  • کینه، مترادف،: محبت، خوب خواهد شد، خیرخواهی، توجه، مهربانی، عشق.
  • کیهانی مترادف،: کوچک, کوچک, کوچک, گروه, میکروسکوپی, محدود.
  • کیکآف مترادف،: windup آخر نتيجه گيري، پایان، پایان.
  • گارنر مترادف،: گسترش، پراکنده, strew, پخش, پخش و پراکنده.
  • گاز گرفتن مترادف،: نوع آرامش بخش و دلنشین و دلپذیر، آرام.
  • گام به گام تا مترادف،: کاهش de-escalation کاهش، پس از انقطاع.
  • گاه به گاه مترادف،: رسمی، ceremonious، دقيق، منظم، punctilious.عمدی، برنامه ریزی شده, پیش تعیین شده, مقرر, دستور داده است.منظم, مکرر, مطمئن,...
  • گاهی اوقات مترادف،: دائما اغلب، اغلب به طور مداوم، به طور مداوم، به طور منظم.
  • گاو مترادف،: قابل ملاحظه ی اقتصاددانان، hearten، inspirit.
  • گایل مترادف،: ingenuousness, صراحت، بی گناهی، انتظاری, صداقت, رسد.
  • گذاریِ مترادف،: گوشزد می سازد, روز, interdict, نشدن, رد, رد.
  • گذاشت مترادف،: مهاجم, قاطعانه, ضخیم, گلهای.
  • گذرا مترادف،: دائم, پایدار, ثابت, ادامه, ماندگار.مستقر، نصب، افسار، برقرار شد، ساکن.
  • گذشته از مترادف،: ، با هم با جمله.
  • گرامی مترادف،: غفلت خفیف، نفرت، spurn رها، رها.
  • گران مترادف،: ارزان, متوسط, ارزان, مقرون به صرفه.
  • گرانبها مترادف،: ارزان بی ارزش بی ارزش جنس بنجل, رایج, tawdry.disliked رد spurned منفور, تکبر.بی دقتی، درهم و برهم، slipshod، بهر.
  • گرانش مترادف،: بی اهمیتی علائم، بی موردی تبدیل، رگولاتورها اشاره کرد.غیر رسمی، casualness، خودانگیختگی، سبکی.
  • گرایش مترادف،: بعدتر گریزی اكراه، بی.
  • گرد و خاکی مترادف،: پاک صیقلی براق و معصوم.
  • گردد مترادف،: آشکار، افشا, باز کردن, پرده, نشان می دهد.علاوه بر این، abet, کمک, کمک, تشویق, به نفع.
  • گردشگری مترادف،: حرفه ای ماهرانه صالح متخصص جلا، به پایان رسید.
  • گردنه مترادف،: پاک کردن، پاک کردن، بالا بردن، افتخار، بهتر، الودگی.
  • گرسنه مترادف،: بی تفاوت, listless, راضی, بدهي.سرشار, sated, gorged, surfeited, سیری،, anoretic.
  • گرسنگی مترادف،: بلاغی, خوردن, جشن, فربه.
  • گرفتاری مترادف،: صلح، آرام، آرام، بی تحرکی، بی تفاوتی.
  • گرفتن مترادف،: حفظ، اصرار دارند، تصریح.پاییز پشت سر، از دست دادن زمین.انتشار اجازه دهید شل، شل، رایگان مجموعه.آزاد، اجازه...
  • گرم مترادف،: سرد سرد، یخ و بسیار سرد و سرد، خنک است.افسرده پریشانی, بیگانه, میگیرد،, disaffect.آرام dispassionate آرام سر و صدا جمع آوری...
  • گرم شدن مترادف،: سفت سخت منقبض، tauten.یخ، تحکیم.
  • گرما مترادف،: خودخواهی, سردی, سردی, قرار, سنگدلی.سرما, سردی, سردی, خنکی.بی تفاوتی، بی تفاوتی، بی حالی، مرگ کاذب، half-heartedness.
  • گرمسیری مترادف،: سرد، خشک، snowbound، سرد و منجمد.
  • گره مترادف،: untie، باطل کردن، unloosen، جدا نمودن، unhitch.جدا کردن قسمت تقسیم، تقسیم کنید.شل، باز، آزاد، اجازه دهید، استراحت.قطع،...
  • گره خورده مترادف،: متعارف قالبى hackneyed، محافظه کار، مربع.
  • گره دار مترادف،: ساده، روشن و آشکار است، آشکار است.صاف و مسطح، سطح هواپیما.
  • گروههای مترادف،: سیستم همگن، ساختار آرایه، آرایش، سفارش.
  •