فهرست اسامی همه مترادف،


  • گرگ مترادف،: بلند کردن, طعمه, پک در سرمازدگی، خر خر، نمونه.بره, بی گناه, سامری نیکوکار، بانی خیر.
  • گرگ و میش مترادف،: نمایشگاه نور بور رنگ پریده، سفید.طلوع آفتاب, سحر, sunup, صبح.تولد، ظهور، ابتدا.نور آفتابی, روشن, درخشان، روشن است.
  • گریتینگ مترادف،: شیرین و dulcet و دلپذیر، هماهنگ، موزیکال.lulling، تسکین دهنده، دلپذیر، لذت بخش است.
  • گریز مترادف،: تاخیر، dawdle، خزش، loiter، خزیدن، اینچ.
  • گریزان مترادف،: مستقیم, پرده, ساده, صریح.
  • گریزی مترادف،: علاقه، جاذبه، میل، میل، طعم، اشتها، رجحان.
  • گریستن، مترادف،: شادی، لبخند، خوشحال است در مورد شادی را در.
  • گریم مترادف،: اطمینان، جذاب، خوش خیم.مطیع، نرم، ضعیف، نرم و قابل انعطاف است.مهربان، دعوت همزبان دلپذیر، لبخند بر لب.
  • گرینهرن، مترادف،: ادبت گذشته استاد سفسطه know-it-all، wiseacre.
  • گزارش مترادف،: تشویق، تحسین, hurrah.
  • گزاره مترادف،: زيبنده, decorous, مناسب, شدن اتصالات و قابل قبول است.
  • گزاف مترادف،: thrifty, parsimonious, تنگ, نیش, ولخرجى.معقول و متوسط و نسبتا کم، محافظه کار، نمایشگاه.مهار، معتدل، تلخ، ظریف.محافظه کار,...
  • گستاخ مترادف،: احترام مودب، خوش رفتار متواضعانه، ترسو، بازنشستگی، self-effacing.
  • گسترده مترادف،: کوچک و باریک و محدود، قلیل، تنگه.کوچک, محدود, باریک, لاشی, کوچک.غیر معمول و منحصر به فرد و محدود, نادر, ویژه,...
  • گسترش مترادف،: کوتاه, فشرده سازی, قرارداد، حلقه، constrict، رول, بریزید.محدود، محدود، محدود، محدود کردن، کاهش، تلسکوپ.قرارداد...
  • گسسته مترادف،: ترکیب ادغام متصل مرتبط، متحد، یکی.
  • گشاد مترادف،: قرارداد، فشرده سازی، کاهش، متراکم، کاهش، کوچک، افول.
  • گفتمانی مترادف،: ، ساده سازماندهی متمرکز, مستقیم, آنجاست.
  • گفتن مترادف،: ناچیز و بیهوده و جزئی, بی اثر, خفیف، ناچیز است.
  • گفته مترادف،: ineptness، amateurishness، کندی، یکنواختی، حد وسط.
  • گل مترادف،: کاهش flagging، پلاس،، محو شدن.
  • گل الود مترادف،: شفاف، منسجم، راس.کریستال, تازه های روشن.
  • گلهای مترادف،: محفوظ انفرادی درجا، بازنشستگی خودکفا و خصوصی،، دور، منزوی است.
  • گلچهره مترادف،: درخت pallid، ashen، بید، sickly، وان.
  • گلگون مترادف،: ، منع دلسرد کننده و غم انگیز و نومید کننده, نامطلوب است.pallid، رنگ پریده, وان, ashen, خاکستری.
  • گمراه کردن مترادف،: edify, روشن, مستقیم, توصیه, undeceive.
  • گمراه کننده مترادف،: ، روشنگر پرده بالا هیئت بی تزویر، آموزنده، صادق است.
  • گناه مترادف،: بی گناه پاک و صادق و بی عیب, بی گناه.تقوا، عمل خوب، حکم کتاب مقدس.عدالت، تقوا، rectitude، رستگاری، آمرزش، معصومیت،...
  • گناهکار مترادف،: سنت، مدل، نمونه.
  • گنجه مترادف،: عمومی آشکار، صریح و آشکار شده و صریح، در معرض.
  • گنده مترادف،: قابلیت مانور, کنترل, دستی, راحت, yare.
  • گنگ مترادف،: خیلی پرحرف، voluble، پرگو، loquacious.بافکر، هوشمند، هوش، باهوش، زیرک.
  • گوارا مترادف،: ، ناتوان کننده زیان مضر enfeebling مهلک، baneful.
  • گواه مترادف،: تكذيب نفی، انکار رد، تناقض، بی اعتبار ساختن، داشت.
  • گودال مترادف،: تپه، افزایش ارتفاع تپه، پشته، کوه.
  •