فهرست اسامی همه مترادف،


  • پالایش مترادف،: وحشیگری درشتی، boorish بودن انجامد، grossness، زبری.
  • پايان مترادف،: تسلیم شده و حوصله و فروتن، تسلیم، تحتانی، فرومایه.
  • پاک نشدنی مترادف،: eradicable نمود، قابل شستشو، قابل حمل، موقت، کوتاه مدت.
  • پاک کردن مترادف،: تار، تیره، ابر، صاف.فازی، نا معلوم، تاری، ناخوانا، فهم، مبهم، مه آلود.debase، تنزل، گردنه، debauch.مات، فیلم، ابری،...
  • پاکدامن مترادف،: indecorous اذعان فاسد، فاسد شدن، بی حیا.هرزه، گستاخ، غیر اخلاقی، profligate، بی قاعده.
  • پاکدامنی مترادف،: بی اختیاری ادراری.licentiousness، carnality، بیش از حد، اتلاف، هرزگی، lechery.
  • پایان مترادف،: شروع شروع، آغاز، آغاز بوجود می آیند، بهار، باز کردن.crudity، وحشیگری، درشتی، زبری، ضعف، ingenuousness، رسد.شروع شروع...
  • پایان ناپذیر مترادف،: پرچم، خسته کننده، wearied، daunted، enervated.محدود exhaustible limitable قابل اندازه گیری محدود، اندازه گیری.
  • پایبند مترادف،: تقسیم آمده آمده unstuck، جدا جدا، سقوط از هم جدا.
  • پایدار مترادف،: زودگذر گذرا زودگذر زودگذر، بی ثبات، موقت، منقرض شده است.irresolute vacillating، مردد، متزلزل نوسان، لرزان، ظریف، ناچیز...
  • پایه مترادف،: نجیب والاى، بالا، ارزش، قابل تحسین است.، فرمانده مهم برتر، قدرتمند است.غیر ضروری, لوازم جانبی, اضافی, مکمل,...
  • پاییز مترادف،: رشد افزایش گسترش، گسترش، زوم، تورم، ضرب قدردانی.افزایش صعود، اوج صعود، موج، خاموش، کوه.مقاومت در برابر...
  • پایین مترادف،: برتر، ارجح رتبه بندی.جلف، بی خیال، فراوان تا.افتخار، جلال، احترام، عزت، احترام.افزایش اضافه کردن زوم,...
  • پایین جلیقه مترادف،: خشن خارش bristling کند، درشت، ساینده.
  • پایین کلید مترادف،: اغراق, فشرده, فشار, پرقدرت.
  • پت مترادف،: نامناسب نامناسب ناخوشایند inapt, بی ربط, ناسازگار است.متفکر مواظب وجدان، بازتابنده، پیچیده، جدی.
  • پتانسیل مترادف،: واقعی, موجود, تحقق یابد.
  • پتو مترادف،: خاص، دقیق دقیق موضعی محدود، محدود شده است.
  • پخش مترادف،: موضعی، محدود، محدود، محدود، متمرکز شده است.تمرکز تقطیر، تمرکز، ترجمه و بومی سازی محدود، محدود، محدود...
  • پذیرای مترادف،: خصمانه بدون واکنش نامهربان بازدارندگي بسته، تحمل.
  • پذیرش مترادف،: پنهان خودداری dissimulation سکوت.
  • پر مترادف،: حفاری، حرکت شبیه چمچه زنی خاک در اوردن توخالی، نقب زدن.
  • پر اب و تاب مترادف،: متواضع، پایین به زمین، واقع بینانه، فروتن، تسلیم شده.لاشی بی اهمیت، picayune ناچیز، خفیف و piddling.
  • پر از دست انداز مترادف،: صاف, تخت, سطح, جلا, خیط و پیت کردن.
  • پر از لکه مترادف،: حتی, ثابت, ثابت, سیستماتیک.لباس، منظم، ثابت.
  • پر از کف مترادف،: سنگین قابل توجهی لازم، ضروری، اساسی، جدی، مهم است.
  • پر از کنده درخت مترادف،: صاف, جلا شیشه ای مخمل براق, براق.قد بلند، lanky، gangling، باریک، بلند و باریک.
  • پر از گل مترادف،: پاک، روشن، ميرساند.روشن، شفاف و سازمان یافته و منظم، قابل فهم است.
  • پر افاده مترادف،: متواضع، بی تکلف، بی ادعا، unostentatious.
  • پر انرژی مترادف،: تنبل torpid، slothful، تنبل تنبل، lackadaisical، بی حال، shiftless، phlegmatic.
  • پر جنب و جوش مترادف،: بی اثر, تنبل، کسل کننده، تنبل، کلفت, slothful, torpid, تنبل.ضعیف, نازک و ضعیف و تنبل، غیر فعال.ناراضی، ملال انگیز،...
  • پر حادثه مترادف،: حادثه, خالی, ناچیز, بی اهمیت.
  • پر خور مترادف،: abstemious، معتدل، متوسط، ترککرده ضربه زننده، anoretic.
  • پر رو مترادف،: احترام، mannerly، well-bred، خوش رفتار، مهربان، سنگین.
  • پر زحمت مترادف،: آسان, نور, ساده, لاشی, facile, خوش طعم.
  •