پر سر و صدا مترادف،: منظم، آرام، منطقی، مطیع.، با این حال، آرام hushed، صلح آمیز، مرده و بی صدا.phlegmatic, self-controlled, حال آرام،, دانلود.
پر شور مترادف،: بدون واکنش, بی اثر, unfeeling, بی حس.مطلوب، معمول، کسل کننده، ملالت.
پر منفعت مترادف،: بی ثمر، خريدند،, unremunerative, بی فایده, unrewarding.
پر کردن مترادف،: خالی تخلیه, اگزوز, نایاب, استفاده کنید تا حذف، از درجه اعتبار ساقط.کاهش slenderize مخروطی، افول، محدود، جلوگیری از تورم.نایاب, استفاده از, مصرف, اگزوز, خالی.
پراکنده مترادف،: متراکم شلوغ ضخیم، فراوان، کافی است.جمع آوری، جمع آوری، amass، جمع آوری، خوشه.مکرر منظم بی وقفه، مستمر، برنامه...
پرشور مترادف،: بی تفاوت، apathetic، ولرم، خنک، بی حال و تنبل، torpid.phlegmatic, apathetic, جونگ, بدون واکنش.تشکیل شده، سر و صدا ارام imperturbable ارام، self-possessed.سرد, دور, سرد, سرد, منجمد.