فهرست اسامی همه مترادف،


  • پر زرق و برق مترادف،: وحشتناک, فاسد، افتضاح, وحشتناک, شپشو.
  • پر سر و صدا مترادف،: phlegmatic, self-controlled, حال آرام،, دانلود.منظم، آرام، منطقی، مطیع.، با این حال، آرام hushed، صلح آمیز، مرده و بی صدا.
  • پر شور مترادف،: بدون واکنش, بی اثر, unfeeling, بی حس.مطلوب، معمول، کسل کننده، ملالت.
  • پر منفعت مترادف،: بی ثمر، خريدند،, unremunerative, بی فایده, unrewarding.
  • پر کردن مترادف،: کاهش slenderize مخروطی، افول، محدود، جلوگیری از تورم.نایاب, استفاده از, مصرف, اگزوز, خالی.خالی تخلیه, اگزوز, نایاب,...
  • پراکنده مترادف،: تجمع متحد همگرا، مونتاژ، دیدار با.متراکم شلوغ ضخیم، فراوان، کافی است.مواظب, هشدار, ناظر با آن.مکرر منظم بی...
  • پراکندگی Brained مترادف،: قابل اعتماد هوشیار مراقب، ثابت قدم، قابل اعتماد، متوجه.
  • پراید مترادف،: شکسته نفسی، تواضع، unpretentiousness، demureness، حلم.سرزنش, abjectness, servility, obsequiousness, چسبونده.
  • پربار مترادف،: بیهوده بی فایده، بیهوده، بی ثمر بی فایده، unrewarding.
  • پرتاب مترادف،: کلاس اول نخست a-one عالی، جایزه، بهترین.
  • پرتو افکندن فردی مترادف،: همگرا, یکی شدن، بسته شدن، متحد, جمع آوری, جذب.
  • پرتکاپو مترادف،: خالی, اشغال, خالی, برهنه.
  • پرتگاه مترادف،: ستاره مودب، صاف، مدنیت، genteel.
  • پرجمعیت مترادف،: تنک و پراکنده, خالی, جمعیت زیر.
  • پرخاشگر مترادف،: مهربان, شاد, دلپذیر و خفیف و ادب, genial, به خوش خیم, خوش مشرب.
  • پرخاشگری مترادف،: بزدلی و ترسویی، کمرویی, docility.
  • پرده مترادف،: افشای, کشف, چیزی را اشکار, فاش, پرده.
  • پررونق مترادف،: عدم, پایانی, کاهش, پوسیدگی, مرگ.
  • پرسم، مترادف،: تكذيب، تناقض، نفی، نقض.
  • پرسوناژ مترادف،: هیچ کس, صفر, plebeian, گرو, بسیار سبک وزن است.
  • پرش مترادف،: کاهش, کاهش, قطع, علامت.کاهش, کاهش, کاهش, علامت پایین, تقلیل.
  • پرشور مترادف،: تشکیل شده، سر و صدا ارام imperturbable ارام، self-possessed.سرد, دور, سرد, سرد, منجمد.phlegmatic, apathetic, جونگ, بدون واکنش.بی تفاوت،...
  • پرطمطراق مترادف،: نگهبان، کسل کننده، متواضع، ساده صحبت ساده, پایین به زمین.
  • پرقدرت مترادف،: ضعیف، ناتوان، insipid، دانایی، بی اثر، lackadaisical، namby-pamby.
  • پرلود مترادف،: عاقبت، نتيجه گيري، پایان، پایان با.
  • پرماجرا مترادف،: احتیاط، محافظه کار، ترسو، خانه دوست داشتنی.
  • پرمدعا مترادف،: ساده متواضع دشت زاهدانه، تند، یدکی.فروتن، بی ادعا، طبیعی، متواضع.
  • پرهیز مترادف،: زیاده روی بالا زندگی، اتلاف، sybaritism، نفس اماره، رها.
  • پروا مترادف،: جدی، mannerly، مودب، احترام، ادب، متفکر.
  • پرواز مترادف،: سرزمین نور، آمده خطری را حل و فصل می رسند، برسد.
  • پروانه-خورده مترادف،: فعلی، به روز، معاصر، در حال حاضر، مرسوم، مد روز.تازه، جدید، دست نخورده.
  • پرورش مترادف،: غفلت، دلسرد، گرسنگی، مانع، بی اعتنایی، رها، درمانده.
  • پرچم مترادف،: بهبود, تقویت, اپیلاسیون, افزایش, unflagging, افزایش.
  • پرکاری مترادف،: بی ثمر، استریل، دانایی، jejune، نابارور.
  • پرگو مترادف،: مختصر، به وسیلهی, مستقیم, مختصر و مفید, مختصر.کم حرف، آرام، به وسیلهی، مادر.
  •