فهرست اسامی همه مترادف
کاتولیک مترادف: جهانی، عمومی، broadminded، هر جا گزیننده، جامع، فراگیر، لیبرال، وسیع، بیطرف، زیاده.کاج مترادف: تضعیف شدنیوزیلند افتادگی، خرد شدن، پژمرده، پرچم، اوج، زباله، کاهش، رد، sicken، غرق، فروپاشی.کاج برای مترادف: ارزو طولانی، برای hanker، شهوت پس از تشنگی برای، آرزوی، آه برای، گرسنگی برای، طمع.کاخ مترادف: عمارت عمارت قلعه، مانور خانه، ویلا، قلعه، حیاط، اقامت، خانه، اقامت.کار مترادف: کار toil drudge، صدای پا, برده, فشار, تلاش, travail، عرق، مبارزه.کار کار، کارهای عادی و روزمره، روی لئامت دادن وظیفه،...کار برکنار شده مترادف: اضافی غیر ضروری، مصرفی، فوق العاده، هاى حاشيه، ضروریِ، بی فایده، بی فایده، اضافی، غیر ضروری.تکراری دارای...کار هنری مترادف: هنر objet آشپز d'oeuvre، شاهکار، شاهکار کلاسیک، گوهر، جواهر، nonpareil، گنج، موزه قطعه، ایجاد.کار کردن مترادف: ورزش, گرم کردن, تمرین, عمل, قطار, وضعیت.موفق رستگار، شکوفا، کار پان، در نتیجه، نتیجه گیری، خاتمه.توسعه فرم...کار گروهی مترادف: همکاری، هماهنگی، جامعه، همکاری، وحدت، رفاقت، علل، اتحاد، یاران، کنسرت، تبانی، مخالفت،، هماهنگی.کارآمد مترادف: موثر فعال، قوی، رضامندى مقرون به صرفه، ماهرانه، استادانه، قادر، قادر، صالح، مهارت، موثر است.کارآمدن مترادف: تعصب سفت و سخت، مطلق، خودسرانه انعطاف ناپذیر، لجوج، ايدئولوژيک، علمی، تفکری، چكيده، ایده آل، خالص، نظری،...کارآيى مترادف: مشکوک.کارآگاه مترادف: کاراگاه, عمل, بازرس مخصوص, محقق, چشم خصوصی، مرد لباس شخصی، عامل مخفی، gumshoe، دیک, کاراگاه, عامل مخفی.کارانه مترادف: وفا دوگانه، خیانت، perfidious، غیرقابل اعتماد بی وفا، double-dealing، twofaced، مکار، بی پروا، اصولی، اپورتونيستى، machiavellian و...کاراکتر مترادف: می سوزاند.کاراگاه مترادف: کارآگاه خصوصی چشم محقق خصوصی عامل عمل, مخفی, plainclothesman, بازرس مخصوص اسنوپ سایه، دیک، شرلوک هلمز.کاربر مترادف: تابع، ثانویه، کمتر، پایین، کوچک، جوان، تحتانی، رشته دوم subaltern.جوانی نابالغ در اوایل, نوجوان, نوجوان.کارت مترادف: لغزش کارت ویزیت، مدارک شناسایی، گواهی، رکورد، بلیط، کارت تلفن.کارتن مترادف: محفظه جعبه مورد، بسته، تابوت، بسته، قفسه سینه.کارتون مترادف: کاریکاتور, طرح, برخاست، نقاشی، تقلید مسخره امیز، تقلید مسخره امیز کردن، ما, کمیک استریپ.کارخانه مترادف: کارخانه نصب و راه اندازی کارخانه، فروشگاه، آثار، آسیاب.کارخانه.کاردینال مترادف: ، نخست ضروری اصلی اساسی، حیاتی، پایه، کلید، ذاتی، رئیس، غالب، پارامونت، مهمترین، اصلی، مرکزی.کارشناس مترادف: متخصص استاد اقتدار، حرفه ای، خبره، منتقد، دست پیر، استاد گذشته، دارای ذوق هنری.ماهرانه آموزش دیده، dexterous...کارشناسی ارشد مترادف: مادر.کارفرما مترادف: رئیس صاحب مالک، hirer، پیمانکار، مدیر.کارمند مترادف: کارگر مزد بگير، ایجاب دستیار، دست، عامل، معاون، ادم پست و حقیر، hireling.کارناوال مترادف: جشنواره جشن خوشی، جشن، عیاشی، kermess، رشته روز، شادمانی، وتخریب، جشن، جشن.کارهای مترادف: بهم سر و صدا، شلوغی گرفتاری، اختلال، هياهو، آشفتگی، هیاهو، سردرگمی، سر و صدا، تپش، زحمت، هیجان، راکت.کارهای عادی و روزمره مترادف: کار کار، مسئولیت، وظیفه، تخصیص روی لئامت دادن، روال، شارژ، نگرانی، مزاحم، بار، مراقبت، مشکل، زحمت، ناراحتی.کاروان مترادف: همراه اسکورت chaperon، سرب، آشر، حضور گارد، محافظت، سازمان دیده بان.شرکت در صفوف منظم، دسته اسب سواران motorcade،...کاروانسرای مترادف: مسافرخانه.کارول مترادف: ترانه، تصنیف، نوئل، سرود، سرود، رجز خیز، سرود چند صدایی.warble آواز trill، لوله، intone، descant، chirrup، croon.کارکنان مترادف: تیم، پایدار، کدر، کمک، نیروی پرسنل و خدمه و کابینه و رکاب, گروه.عصای سلطنتی گرز عصا، cudgel، باشگاه، عصا، باتوم،...کارگر مترادف: کارگر کارگر قاليباف ضِسبنسرس، دسترسی به حساب، پرولترى، بگير، استادکار، دست، خرحمالی کردن، حمال، یاور، peon،...کارگردان مترادف: رهنمود.