فهرست اسامی همه مترادف


  • کیرینگس مترادف: متلاشی شدن لغزش قطعه، آتل، پوسته پوسته شدن، تراشه، قطعه، تکه، پاره کردن، اصلاح.
  • کیستون مترادف: بر اساس fundament زمین، اصل، هسته، چیستان، شالوده، بهار.
  • کیسه مترادف: ضبط را شلیک، کشتن، دام، خالص، قلاب، و دستگاه گیرنده تامین، حمل کردن، به دست آوردن، دریافت، را.تخصص بهره،...
  • کیش مترادف: قاتل، قاتل, قاتل, گردن کلفت, دزد مسلح, تیرانداز از خفا، مجرى متوجه، براوو، آمار مرد.
  • کیش و مات مترادف: را بررسی کنید.
  • کیف بغلی مترادف: کیف پول, کیف دستی, مورد, کیسه, moneybag.
  • کیف پول مترادف: کیسه کیسه، کیف دستی، کیف بغلی گونی، خورجین، reticule، حمل و نقل کردن، کیف پول.جایزه، پول، پول نقد، جایزه، وقف،...
  • کیفرخواست مترادف: اتهام اتهام ادعای، مفهوم، imputation، incrimination، arraignment، رابطه، بیل واقعی، نشست.
  • کیفیت مترادف: اول خوب, عالی, میزان, برتر, را انتخاب کنید, خوب, براورد، منحصر به فرد, درجه یک.ویژگی طبیعت مشخصه، اموال، جوهر،...
  • کینه مترادف: begrudge خشمگین شدن خودداری، dole بیرون نگه بازگشت، از روی لئامت دادن و خرج کردن.خشم، را بد کینه، کینه توزی،...
  • کینه توزی مترادف: علی رغم بد نیت، maliciousness، تلخی، کینه بدخواهانه،، نفرت، نفرت، گریزی، malignity، antipathy، دشمنی، خصومت، تضاد.
  • کینه جویی مترادف: مجازات تلافی انتقام, انتقام, مجازات، عدالت، چشم برای چشم، بیابان.
  • کینه، مترادف: دشمنی کینه توزی، علی رغم، نفرت، خصومت بدخواهانه،، بد نیت، دشمنی، تلخی، گریزی، antipathy، کینه، زهر.
  • کیهان مترادف: جهان.
  • کیهانی مترادف: بسیار زیاد گسترده عظیم, بزرگ, بزرگ، گسترده، بزرگ، غول پیکر، عظیم، ماموت، بی حد و حصر، نامحدود، measureless،...
  • کیپ مترادف: گوشته، پنهان سازی، بسته بندی کردن، capote پانچو پلیسه، شال پوشش، پتو.نقطه، دماغه, بودن, واقع, تف، زبان، شبه جزیره,...
  • کیک مترادف: قرص نان، شیرینی، کیک، شیرین.
  • کیکآف مترادف: شروع, شروع, ابتدا, sendoff, باز, شروع.
  • کیکر مترادف: جای تعجب است.
  • گارانتی مترادف: تضمین کند.نشانه و اوراق قرضه و تعهد و گیج, جدی, سپرده گرو سهام وثیقه, امنیت.تعهد ضمانت وعده، میثاق، ضامن، تعهد،...
  • گارد مترادف: تماشای بیش از سازمان دیده بان، حفاظت، حفاظت، نظارت بر حضور، سپر، امن، حفظ، دفاع، گشت، پناه.سنگر، حفاظت، دفاع،...
  • گارنر مترادف: فروشگاه جمع آوری، جمع آوری، تجمع، مونتاژ حذف قوانین تبعیض آمیز، مصالح، سرمايه بخشيد، مارشال، جمع اوری، در...
  • گارنيچر مترادف: چاشنی زدن به.
  • گاز مترادف: غبار.خفه خفه کردن، خفه خفه کردن، smother، asphyxiate، garrote، burke.bombast خودنمایی ها، grandiloquence، boastfulness، بیهوده گویی gassiness،...
  • گاز گرفتن مترادف: نیترات تیز، طعنه، جگرسوز، سوزش، مضر، catty، acidulous، نقره، برش، تند و نافذ و trenchant، فحاش، پژمرده.
  • گازدار مترادف: نفخ، پف کرده، ديس، باد می وزد.پرشکوه بیهوده vainglorious، افتخار، متکبر، متظاهر، پر افاده, گزاف, پرمدعا، امیز،...
  • گالری مترادف: پاساژ گذرگاه راهرو، سرگرمی، راهرو، تالار، راهرو، بالکن، ایوان سرپوشیده، ایوان، پیازا، ایوان، portico، ایوان،...
  • گام به گام تا مترادف: افزایش تشديد تشدید، افزایش، افزایش، بالابر، شتاب، speedup، افزایش، وانت، پیشرفته.
  • گانگستر مترادف: جنایی کانگستر racketeer، دزد مسلح، گردن کلفت، دزد، خم کردن، دزد، هود، گردن کلفت، ادم کش، سخت، گردن کلفت، راهزن،...
  • گاه به گاه مترادف: شانس تصادفی، اتفاقی، غیر ارادی غیر منتظره، اتفاقی، تصادفی.متناوب نادر، نامنظم پراکنده، تصادفی، گاه به گاه،...
  • گاهی اوقات مترادف: گاهی اوقات در حال حاضر و پس از آن، طور متناوب هشدارهائی،، به ندرت، fitfully، در زمان، معمولی، نامنظم، دوره، یک بار...
  • گاو مترادف: ارعاب daunt dismay، horrify، appall، unnerve، تسخیر، بترساند، مرعوب کردن، قلدر، تهدید.
  • گاو نر مترادف: نیروی فشار مطبوعات، درایو، محوری، جمعیت، سوق دادن، زانو، شانه، jostle، پرتاب، ضربت، ارعاب و تهدید.
  • گاو کوهان دار مترادف: چت chitchat شایعات بی اساس، پچ پچ، بحث، heart-to-heart، گفتگوی à گفتگوی، prattle، schmooze، kaffeeklatsch.بحث پچ پچ پر حرفی کردن prattle...
  • گایل مترادف: حیله گری حیله گری، پیشه وری artfulness، chicanery، سودجویانه، دورویی، فریب، کلاهبردارى، نیرنگ، تقلب، خیانت، فریب،...
  •