فهرست اسامی همه مترادف
گیره مترادف : vise گرفتن براکت، بند، قلاب، نگه دارید.گیری مترادف : مواد تشکیل دهنده ماده بالقوه، توان، امکانات، هسته، روح، قلب.گیل مترادف : فوران انفجار موج وقوع فوران انفجار، انزال، عجله عود خیط و پیت کردن.گین مترادف : staleness، insipidity، vapidity، tastelessness، ضعف، بی تفاوتی، کندی.levelness، افقی، evenness، صافی، نظم، یکنواختی.ی مترادف : بوروکرات رسمی، فعال، رهبر officeholder، سياسى، سیاستمدار، مدیر، متخصص، قدرت، کمیسیون، commissar، apparatchik، برنج، چرخ،...یائسگی مترادف : تغییر زندگی climacteric.یاد مترادف : "فراخوان خاطره, بررسی, بازیابی نشینند؛، نوستالژی، نگاهی به گذشته، دامنه، بزرگداشت، حفظ، memorialization."حافظه.هدیه...یاد می گیرند مترادف : به دست آوردن، استاد حفظ، مطالعه، بیش از منافذ ø، خواندن.معلوم تعیین کشف، پیدا کردن، تشخیص، شنیدن، الهی.یاد گرفتم مترادف : نيروهاي polymath علمی عمیق, فکری, تحصیل کرده, خواندن نوشته دار، مطلع علام، فلسفی، آگاه، عمیق، باشد.یادآوری مترادف : را به ذهن یاد، نشانه، اشاره به اشاره، نشان می دهد، بی درنگ، بر انگیختن، تنه زدن، تازه، بررسی.تاریک غم انگیز،...یاداش دادن مترادف : پرداخت.یادبود مترادف : یادبود گذشته نگر، celebrative، remindful، تجلیل یادآور، perpetuating، مراسم، جشن immortalizing eulogizing مقدس، موقر، حفظ.یادداشت مترادف : توجه داشته باشید.تفاهم نامه.یادواره مترادف : به یاد بیاورید، بررسی، دلتنگی خاطرات, خاطرات, زندگینامه، مجله رسمی، یاد، خاطره، انعکاس، دامنه.یادگاران مترادف : کشنده.یادگاری مترادف : سوغات نمیفهمد، یاد، یادآوری، عتیقه، نشانه، آرم، نماد، یادبود.یادگیری مترادف : آموزش تحصیل مطالعه، دانش، مهارت، گفتگوی، فرهنگ، حکمت، دانش، بورس، استعلام، تحقیقات، اکتشاف، اطلاعات،...یار مترادف : عاشق دوست دختر دوست پسر عزیزم, عزیز, truelove ولنتاین شعله بیو swain، تحسین, ثابت است.یاران مترادف : همراهی دوستی، رفاقت, رفاقت, brotherliness حسن تفاهم، صمیمیت، نزدیکی، آشنایی، دوستی، companionability، congeniality.باشگاه جامعه،...یاری مترادف : کمک، کمک، کمک امداد پشتیبانی، نجات، بالابر، تقویت، پشتیبان گیری، خدمات، سود، ministration.کمک، کمک، کمک، تسکین،...یازند مترادف : فریب ساده لوح گمراه، gull، تقلب، cozen، hoax، inveigle، فريب، decoy، فریب، جلب، از راه بدر کردن.یاس مترادف : محدودیت، خویشتن داری، بازدارنده است، محدود کردن چک مانعی بر سر راه مانع مانع disincentive دمپر مرطوب پتو، آب...یاس و نومیدی مترادف : بی مبالاتی heedlessness foolhardiness، imprudence، شور، شجاعانه، تمرد، اندام، خطر، precipitateness، rashness.یاغی مترادف : مجرم فراری، lawbreaker، راهزن pariah، ولگرد، راهزن، دزد مسلح، گردن کلفت، گانگستر.غیر قانونی مرتکب جنایت یا جنحه...یافتم مترادف : بازیابی کنید.یاهو مترادف : دهاتی.یاور مترادف : دستیار، دستیار، وابسته، بنده، شاگرد، ادم پست و حقیر، کارمند، پشتیبانی، دوم، همدست، helpmeet، سرپا نگه داشتن،...یاوه سرایی کردن مترادف : drivel، خرده خرده پیش بردن, slaver, slobber, salivate, تف.prattle، پر حرفی کردن، پرحرفی، gibber، slaver، blather، gabble، twaddle.یخ مترادف : پوشیده از یخ است.یخ زده مترادف : انجماد، منجمد، سرد، یخ، سرد، یخبندان، لغزنده، شیشه ای، سرد، بیحس کننده، خام، گاز گرفتن سوزش.منجمد.خصومتآمیزی...یخ کرده مترادف : سرد، یخ، یخ، یخ زده، منجمد، قطب شمال، خنک، سرد، سرد.یخبندان مترادف : خصمانه خصومتآمیزی, دشمنانه، برش، مغرور، سرد و یخ زده.سرد و بسیار سرد، یخ، انجماد، منجمد زمستانی یخ، congealed.یقین مترادف : اخلاص اعتقاد اعتماد به نفس، ایمان، اعتماد، اعتقاد، اطمینان، دانش.واقعیت, واقعیت, واقعیت, واقعیت, حقیقت, datum.یك مترادف : گمان تصور کنید فرض کنید، این فرضیه را مطرح، hypothecate، conjecture، ساخت، فرض، تصور، استنباط، پیشنهاد،، نیز، فکر می...ین مترادف : اشتها ولع مصرف, خارش, طعم, تمایل، اشتیاق، گرسنگی، تشنگی، فانتزی, دوري, شهوت, شهوت, letch.