فهرست اسامی همه مترادف
کاری انجام ندهید مترادف: حل کار کردن، حل و فصل, شکل, روشن تا فاش، disentangle، پازل.پایان کامل پایان، نتیجه گیری، فسخ، تحقق، حل و فصل، مسلما،...کاریزما مترادف: مغناطیس زرق و برق، حضور، جذبه شخصیت، شیفتگی، علاقه، جذابیت، ظرافت، جذابیت، لهستانی، رنگ.کاریزماتیک مترادف: مغناطیسی.کاریکاتور مترادف: تقلید مسخره امیز کردن تقلید مسخره امیز اعوجاج، کارتون، برخاست، استهزاء، تقلید و هجو کردن، طنز، بیهوده، هجو...کاساندرا مترادف: جنجال آفرینی.کاساوای مترادف: پچ پچ gabble چت، دروغ گفتن، prattle، پر حرفی کردن، پرحرفی، jaw، شایعات، صحبت.بحث کنفرانس، بحث parley، مشاوره، کنفرانس،...کاست مترادف: کلاس ایستگاه، وضعیت رتبه، ایستاده، اعتبار، قشر، اصل و نسب، حوزه، درجه، موقعیت، شرایط، املاک.کاستن مترادف: کاهش کاهش آرام، تسکین، vitiate، ساکت، تسکین، صدا در نیاوردن، آرام، خلق و خوی، سهولت، assuage، فرو نشاندن، متوسط.کاسه مترادف: dumbfound مبهوت، بی حس کردن، تلو تلو خوردن متحیر کردن، تعجب، وحشت زده شدن، شوک، electrify، جار، تکان دادن، جو دو سر...کاسه های سفالی برای مترادف: اختلال.شوق.کاشف مترادف: مخترع پديد مبتكر، بنیانگذار، پیشگام، نویسنده، معمار، تولید کننده.کاغذ مترادف: ترکیب، کار، نوشتن مقاله مقاله تخصیص، درمان، آزمون، گزارش، تم، پایان نامه، پایان نامه، مطالعه، تجزیه و تحلیل،...کاف مترادف: سیلی، بوفه، کف زدن، ضرب و شتم pommel جعبه، کوبیدن، کشیدن، ضربه، شیر، ضربت سخت زدن، کتک زدن، ضربت، clout، کمربند،...کافر مترادف: هتاک بی دین پرست، مطالبالحادی، موهن بمقدسات، iconoclastic، بی احترامی، بی حرمتی.امّت، ايمان،, کافر, كافران, خدا,...کافه مترادف: رستوران.کافه تریا مترادف: رستوران.کافی است مترادف: کافی, کافی, کافی فراوان فراوان plenteous, فراوان، لیبرال، رضایت بخش.برآورده خدمت انجام، فایده، تحقق، پاسخ، دیدار،...کافی نیست مترادف: ناکافی، کمبود، incommensurate، نازل، ناچیز، کم پشت،،، فاقد باریک، نحیف ناقص stinted، ناقص است.کالا مترادف: کالا اموال، مواد، اموال اجناس، کالاها، اثرات، مسائل، مبلمان، وسایل، سهام، موجودی.کالاهای اجناس کالا، بورس،...کالای مترادف: خرابه زباله باقی مانده، سطل زباله، sweepings، خرت و، leavings، زباله، امتناع، تکه، castoffs، شناور، ناخواسته، تلخه.تجارت...کالج مترادف: بدن شرکت، انجمن، گروه، موسسه سازمان، لیگ، جامعه، استقرار، مدرسه، موسسه، شورای، کمیته، انجمن، collegium، حزب.کالسکه مترادف: حرکت کردن لرزش، باب نود، نوسان، پرتاب، موج، نوسان، تکان دادن، اهسته تکان دادن.لرزش نوسان، جنباندن تکان،...کاليبر مترادف: پرتاب.کالیبر مترادف: کیفیت، رتبه بندی، قد، شایستگی، توانایی، اهمیت، توانایی، قدرت، دامنه، استعداد، ظرفیت، قدرت است.کام مترادف: طعم.کامل مترادف: کامل و جامع و جامع، کامل، جارو out-and-out کل کل بسیار دقیق، رادیکال.شلوغ، متراکم، فراوان، گروهی، زیاد، فراوان،...کامل کردن خودکار مترادف: دستاورد تحقق ثمر، نتيجه گيري، اعدام، تحقق، حصول، تخلیه، پایان، consummation، رضایت، برجسته، capstone، تاج.کاملا مترادف: کاملا.کاملا، کامل، کاملا بطور کامل، بسیار قابل ملاحظه ای، مثبت، واقعا، کاملا، دقیقا، نزدیک, کاملا, کاملا,...کاملا اشغال مترادف: جذب درگیر، rapt، شیفته، مجذوب غوطه ور، از دست رفته، اشغال، مشغول، مشغول، دغدغه.کامپایل مترادف: جمع آوری جمع آوری، جمع آوری، amass anthologize، ترکیب، سازماندهی، ترتیب، را، آهنگسازی، تدوین، گروه.کامپوزیت مترادف: ترکیب چند برابر، مجموعه چند شکلی،، مخلوط mingled متنوع، ناهمگن.ترکیب آمالگام ترکیبی، تلفیقی، مجتمع، سنتز،...کامیون مترادف: معاملات کسب و کار، ارتباطات، doings مذاکرات، تماس، روابط، رابطه، تجارت، ترافیک، معاملات، اتصال،...کانال مترادف: انتقال انجام لوله، مستقیم، هدایت، رهبری، سیفون، قیف.شیار لوله، گذشت، سنگر، جويچه عروق، مجرای، مجرا، کانال،...کانتور مترادف: طرح مشخصات شبح، شکل، شکل، شکل، منحنی، شیب، توپوگرافی، تسکین.کانن مترادف: در سنت.قانون قانون، اصل، استاندارد، معیار ماکسیم، پند، فرمول، معیار، معیار و محک، آزمون، هنجار، مدل.