فهرست اسامی همه مترادف،


  • نافذ مترادف،: ، کسل کننده انبوه و سطحی و مبهم، شیرین و مطلوب.
  • نافرجام مترادف،: موثر، پاداش و موفق و پربار، سودآور.آن را, آمد, موفق, کلیک کنید.
  • نافرمان مترادف،: مطیع، deferential، سازگار، governable، زورگویی نافرمان، مطیع.
  • نافرمانان مترادف،: complaisant، متمایل, بازده, دلنشین, لشکر, مطیع.خوب محترم خالص پاکدامن، اخلاقی، نشسته است.عادی حق منظم استاندارد،...
  • نافرمانی مترادف،: اطاعت، مطابق رعایت احترام، برآورده، به مطابقت داشته باشد.
  • ناقص مترادف،: دقیق و کامل و جامع، جامع، کامل، کامل.کامل و بی عیب و کامل، مطلق، ایده آل است.کامل کامل به پایان رسید، انتگرال،...
  • نالایق مترادف،: ارزش مستحق مناسب واجد شرایط, مناسب, مناسب است.
  • نامتعادل مترادف،: عاقل, صدا, ثابت, self-possessed, level رهبری.
  • نامحدود مترادف،: مشکوک, نامشخص، تردید، قابل بحث, بی اساس, لرزان.
  • نامرئی مترادف،: قابل رویت، ثبت اختراع، قابل تشخیص متمایز چشمگير، آشکار است.
  • نامردی مترادف،: شجاعت temerity جسارت، خود سری، جسارت.
  • نامشخص مترادف،: قابل پیش بینی و منت خواهد بود و ثابت، قابل اعتماد، ثابت.مطمئن، اعتقاد، اعتماد به نفس، خاص، مثبت است.، ثابت،...
  • نامشروع مترادف،: قانونی، حقوقی.منطقی، صدا، دارای قدرت و زور، معتبر است.
  • نامطلوب مترادف،: مطلوب موقع خوش شانس، خوش شانس، خوشحال است.مطلوب تصویبکننده سرحال، مثبت، گرم.زيبنده, مناسب, مناسب, شدن, اتصالات.
  • نامعتبر مترادف،: معتبر, پرقدرت، دارای قدرت و زور و قابل دوام, عمل, به اجرا, جامد.
  • نامعقول مترادف،: گویا معقول معقول، هوشمند، دوراندیش، عاقل، شفاف.
  • نامعلوم مترادف،: دقیق, دقیق, خاص, روشن, خاص.
  • نامناسب مترادف،: حق مناسب, مناسب, مناسب, اتصالات, درست شدن زيبنده متعارف، مناسب و معقول.مناسب, مناسب, مناسب, تبدیل شدن، مناسب...
  • نامنظم مترادف،: حتی متقارن صاف منظم, متعادل, کلاسیک.طبیعی و قابل پیش بینی و ثابت، منظم، منظم است.منظم، قابل اعتماد، متعارف و...
  • نامهربان بودن مترادف،: نوع، مهربان، با ملاحظه، همزبان, نازک دل، دلسوز.
  • ناموزون مترادف،: متقابل 2009،، سازگار،، همزبان متفقین.هماهنگ, euphonious, attuned, mellifluous, خشنود.
  • ناموفق مترادف،: موفق, موفق, فرخنده, بخوبی رشد می کند، پیروزی، پیروز.
  • نامی مترادف،: ، مبهم تسلیم شده، فروتن، حوصله، بی ادعا، متوسط، فرومایه، بدنام، بدنام است.
  • ناهموار مترادف،: صاف, سطح, حتی, تخت, هواپیما.نحیف، ضعیف، ظریف، ضعیف، خود.، یکنواخت ثابت و پایدار و ثابت، عاشق.، حتی متقارن,...
  • ناهمگن مترادف،: همگن هموژنیزه، یکنواخت منظم, همسان, همخوان است.
  • ناوگان مترادف،: تنبل, آرام, plodding, طولانی, بی شتاب, تنبل و عقب مانده.
  • ناپاک مترادف،: بی عیب, جذاب, خالص, تازه, تمیز خالقشان، appetizing.
  • ناپایدار مترادف،: پایدار, شرکت, ثابت, جامد, امن.level رهبری, قابل اعتماد, ثابت, صدا, پایدار.
  • ناپدید می شوند مترادف،: ظاهر می شود, وارد, نشان می دهد، سپیده دم, loom.
  • ناچیز مترادف،: فراوان، سخاوتمندانه فراوان فراوان، فراوان، پایان ناپذیر.معني دار، مهم حیاتی، سنگین، تبعی، اهمیت.ضخیم،...
  • ناکارآمد مترادف،: کارآمد، موثر، صالح قادر قادر ماهر, ماهر.
  • ناکافی مترادف،: کافی, کافی, صالح, قادر, مناسب, رضایت بخش است.
  • ناگهان مترادف،: به آرامی sluggishly باهستگی، unhurriedly، hesitantly، عمدا، با دقت.
  • ناگهانی مترادف،: ، طولانی مدت طولانی مدت طولانی طولانی، کشیده، طولانی، کند.gracious، صاف، آرام، گرم.محتاط، مراقب محتاطانه در نظر...
  • ناگوار مترادف،: ارزش و منزه و فضیلت، اخلاقی، نشسته است.خوش طعم خوشمزه appetizing خوشایند، خشنود، خوب است.
  •