فهرست اسامی همه مترادف،
مدرن مترادف، : سابق کهن, کهن, تاریخی, کهنه.عتیقه، از مد افتاده، سپری شده،، قدیمی کهنه.باستانی, سلف, forebear, fogy قدیمی.مدرنی مترادف، : ثروت، راحتی، ظرافت، لوکس.مدرنیته مترادف، : فسیلی عتیقه عتیقه، رجعت، عتیقه.دوران باستان محجور تنوع، احترام، fustiness، staleness.مدفوع مترادف، : تحریک، تحریک، تقویت، ملتهب، روح، بیدار.مدنی مترادف، : بی ادب boorish churlish دفعتاً، تند و زننده، خصمانه.مدنیت مترادف، : بی ادب، پرتگاه بی ادبانه لوده وار، دفعتاً، روستایی.آزاري، boorishness رفتار بد، impoliteness، خصومت، درشتی، نیست.مذاب مترادف، : جامد, هادی, سخت, سرد.مذهبی مترادف، : غيرمذهبى، کافر agnostic، لامذهب.گاه سهل انگاری، بی دقتی، بزرگترها.مراعات مترادف، : راستى، بی دقتی بی تفاوت nodding، رویایی، دغدغه.مربوط مترادف، : بی ربط, زاید, نامناسب, ربط, خارجی, غیر قابل اجرا است.جدا، قطع، منزوی، مجموعه ای از هم جدا.مربوط به تحسین وتمجید مترادف، : denigratory, condemnatory, belittling, سوء استفاده, scornful.مربوطه مترادف، : ««بی ربط, کنار نقطه، نامناسب، نامربوط.مرتب مترادف، : درهم و برهم, خشن, درهم و برهم, کثیف, slovenly.جشن، شادی، exult.disarrange, یک ظرف غذا, ناراحت, بستر, تکان تکان خوردن.کوچک,...مرتب کردن مترادف، : تکان تکان خوردن، مخلوط کردن، تقلا.مرتد مترادف، : وفادار، party-liner.مرحله مترادف، : کاهش, محدود کردن, کاهش, کاهش, کناره.گام تا افزایش تشدید جمع آوری، گام در آن عجله.مرحوم مترادف، : زنده زندگی می کنند.مرد زن پرست مترادف، : ریاضتی، مجرد پیوریتن ها، monogamist، مرد خانواده، راهب.مردانه مترادف، : ترسو, pusillanimous, بزدلانه, حوصله.مردد مترادف، : قطعی، صریح و قطعی، نهایی.اعتماد به نفس مطمئن به جلو شرکت، مصمم، مثبت است.مثبت، مصمم، un-hesitant، خلاصه.مردمی مترادف، : فعال astir آشکار، ثبت اختراع، پویا، تحریک.مرده مترادف، : آگاه، آگاه، پر جنب و جوش، انیمیشن، sensate، پاسخگو، آگاه است.قابل دوام زندگی تولیدی، اجرایی، موثر، قوی.زندگی،...مردیا جوان زن صفت مترادف، : گاه به گاه آرام uninhibited, طبیعی, رایگان-wheeling، بی پروا.مرزه مترادف، : unpalatable لحنی مشمئز کننده، nauseating، تند خو، شیرین و مطلوب.ناگوار مشکوک مشکوک، شرم آور، افتضاح امیز، بدنام است.مرزی مترادف، : قطعی و دقیق و قاطعانه، روشن، مطلق.آرامش, آرامش, سر و صدا و ارام و خود راضی، ارام.مرسوم، مد روز مترادف، : سپری قدیمی و منسوخ شده، مورخ, شده, کلاه قدیمی.مرض مترادف، : صدا، سالم، طبیعی، قوی، شکوفایی.شاد, آفتابی, خوش مشرب, شناور, امیدوار, سالم و بی خطر.مرطوب مترادف، : خشک، parch، dehumidify.de-humidify, خشک, اب چیزی را گرفتن, desiccate.خشک, خشک, خشک, desiccated.، خشک unmoistened خشک dehumidified، خشك., خشک, خشک...مرفه مترادف، : ، عدم کاهش ورشکسته مستمندان، بضاعت رعايت مي.فقیر و نیازمندان و معسر؟، کارآفرینی، محروم است.مرموز مترادف، : باز، فرانک، اعتماد، پرگو، ارتباطی، gossipy.ثبت اختراع واضح، روشن و منطقی است.صریح روشن ساده واضح است، آشکار،...مرکزی مترادف، : فرعی، ثانویه، تحتانی، تابع، محیطی، تابعه.محیطی، بیرونی، خارجی، زاید، ترمینال، حاشیه، دیستال.مرگ مترادف، : زندگی، هستی بودن آگاهی.تولد, پیدایش, آغاز, آغاز, ایجاد, ساخت, شروع.وجود داشته باشد زنده باشد، تنفس.پر رونق،...مرگ کاذب مترادف، : شور و شوق روح هوشیاری، فطرت، بهره.آگاهی, آگاهی, فعالیت, واکنش, تحرک.مرگی مترادف، : فانی زودگذر، بی ثبات، زودگذر کوتاه مدت، لغزش.مزاحم مترادف، : undemanding، ساده، نور، آسان است.پنهان پنهان محجوب، کم رنگ و غیر قابل مشاهده.، محفوظ است diffident, بازنشستگی, متواضع,...