فهرست اسامی همه مترادف
مات مترادف : کسل کننده است.غیر قابل نفوذ تیره obfuscated انبوه، گل الود، ابری،، مبهم است.احمق متراکم مبهم، ضخیم، thickheaded، نادان...مات و متحیر کردن مترادف : سرگرم منحرف، افسون، beguile، تشویق روح بخشیدن، تعامل، علاقه، منحرف، regale.غلغلک دادن، دچار تشنج است.مات کردن مترادف : متحیر کردن.مات کردن، پازل، perplex، bewilder، flabbergast، dumbfound، اشتباه.مخلوط کردن, اشتباه, اشتباه, تکان تکان خوردن، درهم...ماتریس مترادف : قالب فرم بازیگران قالب مرگ پانچ تمبر نعناع، منفی، استنسیل، برش.ماجراجو مترادف : شکارچی ثروت اجتماعی کوهنورد، مزدور، پست و حقیر، شارلاتان اپورتونيستى، careerist، جوینده طلا.قهرمان، قهرمان،...ماجراجویی مترادف : escapade چکاوک، شوخی، جست و خیز، وقوع حادثه، قسمت، اتفاق می افتد، امر.مادر مترادف : پرورش پرستار گرامی، مراقبت، تغذیه، عشق، حفظ، پرورش، محافظت، گارد، نوزاد، از بین بردن، overprotect.بومی، طبیعی،...مادران مترادف : زنان و زایمان.مادرانه مترادف : مادر, محافظ, والدین.مادرزادی مترادف : بعد از وضع حمل connate ذاتی, ریشه دوانده، ذاتی، مادرزادى، اينبرد، ذاتی، ارثی، قانون اساسی، طبیعی است.ماده مترادف : جوهر، ملزومات، اصول، جوهر، جان کلام، هسته، هسته، قلنبه، گوشت، پنبه، قلب، روح، حس، purport، واردات، اثر، اساس،...ماده چسبنده و لزج مترادف : احساسات، bathos، mawkishness، خش، نوعی، mushiness، روان شدن، schmaltz.باتلاق سرگین، لجن، گل، لجن زار، دوغاب، gunk، بامیه، guck،...مادیان لانه مترادف : توهم فریب جعلی، تقلب، جعل، حباب، خیال واهی، اسطوره، پری، ماهتاب، اراده ای-جاروب، احمق را بهشت، fool's gold.اختلال...مار مترادف : سیم پیچ،، سیم پیچ، snaking غیر مستقیم، آمیخته meandering، غیر مستقیم، موذی، لیز، sinuous، موجدار، رگه زیگزاگ.لطیف حیله...مارت مترادف : بازار است.مارس مترادف : پیشرفت پیشبرد، پیشرفت، البته گذشت، جنبش.راه رفتن گام، آج tramp، trudge، قدم زنی با تبختر، پیاده روی، promenade، رژه،...مارش مترادف : باتلاق marshland، خور، باتلاق، مور everglade، مرداب، کف، گل، باتلاق، لجن و کثافت، پوسته پوسته شدگی، باتلاق، باتلاق،...مارشال مترادف : سازماندهی ترتیب، جمع آوری سفارش، سرودن، اسلوب، هماهنگ، گروه، خط تا، دور، توزیع، تعمیر، آرایه، تجمع.معاون...مارول مترادف : تعجب می کنم، با شگفتی نگاه کردن، خیره نگاه کردن.تعجب, پدیده حیرت، احساس، عینک، کنجکاوی نادر، نابغه، معجزه،...مارون مترادف : رها، کویر، دورافتاده، پشت سر بگذارید، ترک، رها، jettison.مارپیچ مترادف : افزایش، صخره نوردی، افزایش، افزایش، توسعه، پویا, مترقی, پیشبرد.شمسی، whorled، سیم پیچ، tortile، volute، voluted، فر،...مارک مترادف : رنگ، علامت پچ، نام تجاری، نمره فروغ، نقطه، بلات، لکه، speck.ماری جوانا کردن مترادف : حل شکل حل، محاسبه، محاسبه، برآورد، روی چیزی حساب کردن، طرح، توضیح، فاش، به پایین.مارینر مترادف : ملوان سیمن seafarer، مرد نیروی دریایی، نمک، کلوخه، تار، سگ دریا، جک، همسر، عرشه دست، هدایتگر، سکاندار، کاپیتان،...ماساژ مترادف : rubdown kneading، دستکاری، کایروپراکتیکمالش، دستکاری, خمیر, خم, کشش.ماسک مترادف : پنهان پنهان پنهان، پنهان سازی، حجاب، صفحه نمایش، مبهم، استتار، سرپوش، تحریف، بدجلوه دادن.عذر بهانه، تظاهر،...ماشه مترادف : تعیین کردن باعث تحریک، تولید، تولید، effectuate، جرقه، منجر به، مورد، استنباط، لمس، بی درنگ، ایجاد انگیزه، فعال.ماشین مترادف : اتوماتای ربات عروسک خیمه شب بازی، موجودی، ابزار، مرد بله، ابزار، پیاده، خرحمالی کردن، menial، برده.مربی قطار،...ماشین آلات مترادف : ابزار و روش و سیستم و روند، راه و روش ان، منابع، دستگاه های, راه اندازی, آژانس, instrumentality, مکانیزم، طرز عمل.مافوق مترادف : متافیزیکی، اخرتی, مافوق طبیعی، preternatural، unearthly، unworldly، متعالی، رفتن؟، فهم، شگفت انگیزی، فوق العاده، باور...ماقبل تاریخ مترادف : ازلی.مالش مترادف : کشتن.تماس با ما, لمسی, اصطکاک انصراف، ماساژ، kneading، نوازش، انگشت، شستشو، تمیز کاری، پرداخت.مانع مانعی بر سر...مالش راه نادرست مترادف : تحریک.مالک مترادف : صاحب شریک مالک، صاحبخانه، اختصاصی، proprietress، مالکيت، landholder، copartner.مالک صاحب موجر، freeholder، زن مهمانخانه دار،...مالکیت مترادف : در اختیار داشتن عنوان، حق برگزاری، تصدی، مالکیت، مشارکت، copartnership.