فهرست اسامی همه مترادف
لوب مترادف : طرح تورم، آویز، تحدب شستی، ورم، بخش، قطعه کوچک.لود مترادف : ثروتمند.لوده وار مترادف : خنده دار طنز خنده دار, سرگرم کننده, سه طرفه اتوماتیک، مسخره، احمقانه، waggish، شوخ، droll، باستاني، prankish، سرگرم...لوسیون مترادف : لوازم آرایشی و بهداشتی تهویه، کرم، آماده سازی، پایه شستشو، unguent، مرهم, مرهم، پماد، روغن مالیدنی، خوشبو کننده.لولا مترادف : بستگی دارد استراحت، قطع، مربوط به نوبه خود، چرخند، نتیجه، امدن، دنبال.لوله مترادف : خوش گذرانی بازی، trill، shrill، tootle صدای جیر جیر, chirp، آواز خواندن، صدا، سوت.قلیان، پیپ یا چپق صلح، narghile، meerschaum، گل...لولو مترادف : شیک پوش، jim-dandy، عسل، پیپ، صدای تیز و تند، dilly، جذاب، corker، crackerjack، بسیار هلو.لون مترادف : احمق.لوپ مترادف : مست.لوکس مترادف : عیاش، خوش گذران، افراط کار، sybaritic.پر زرق و برق مجلل مزین، غنی، مجلل، راحتی، با شکوه، با شکوه، شیک و مد، خیلی...لوکس د مترادف : لوکس, انتخاب, انتخاب, نخست نخبگان هزینه پر زرق و برق، مجلل ظریف, ویژه, گران، غنی، منحصر به فرد، بالا، بزرگ، شیک...لوکوموتیو مترادف : ، حرکت سیار و متحرک، تلفن همراه، سفر، پیشرفت.لوی مترادف : مالیات، غرامت، تلفات، ده، ادای احترام، درآمد، ارزیابی، سهم.تحمیل، ارزیابی، جمع آوری، جمع آوری، exaction، اخاذی،...لویاتان مترادف : کلوسوس هیولا، ماموت، غول نهنگ، ادم تنومند و بدقواره، کرگدن، کوه، هالک، نابغه، تیتان.ليبرال مترادف : آزادیخواه مترقی متساهل، پیشرفته، راديكال اصلاح طلب، leftwing.عمومی, سست, گسترده و رایگان, مجازی, به metaphoric، مایل،...لژیون مترادف : بسیاری گروه ترکان و مغولان بی شمار، میزبان، جمعیت، ازدحام، توده، سیل و له و اراذل و اوباش و ارتش، جماعت.لک مترادف : لام خاک، smutch، ظروف سرباز یا مسافر، daub بلات، لکه، نقطه، کثیف، علامت گذاری، blacken.smutch لام، لکه، نقطه بلات، daub،...لکنت زبان پیدا کردن مترادف : دستمالی سرهم بندی کردن، دست و پا کردن تلو تلو خوردن، آستین، bungle، خطا، botch، mishandle، boggle، ظروف سرباز یا مسافر، از...لکه مترادف : نقطه، لکه دار کردن, بلات, علامت گذاری, smirch تغییر رنگ و blotch و لک و لام, وصله.حباب جسم کوچک کروی، قطره، قطرات،...لکه دار کردن مترادف : خفیف مقایسهٔ مستهلک، calumniate، تهمت، ناراضی بودن، asperse، traduce، گیرند، قرار دهید.علامت نقطه، لکه سیاه شدن، بلات،...لی مترادف : پناهگاه حفاظت، پوشش، پناه، پناهندگی سپر، محراب، صفحه نمایش، گارد، ایمنی، حفاظت، پناهگاه، سایه، سایه.لیز مترادف : facile باور کردنی smooth-tongued، حیله گر، سطحی، adroit، صاف، روغنی، لغزنده ingratiating fast-talking.مسلط به, voluble, loquacious, پرگو، فصیح,...لیز خوردن مترادف : نیزه فرار کردن گریز، ها، خط تیره، عقب نشینی، پیچ، scud، فرار، جست و خیز، عجله، hie، اجرا، تسریع، عجله.لیست مترادف : رول کاتالوگ سری، موجودی، برنامه، شمارش، لیست، تخته سنگ، ثبت نام، علامت، دایرکتوری، فایل، شمارش، شاخص...لیسیدن مترادف : شلپ شلپ کردن lave ریپل، قلم مو، لمس، زبان، تلنگر، قطره، بشویید.اره کمی، کمی، لمس کهنه را نم زدن قارچ، اشاره،...لیمریک مترادف : صدای جرنگ جرنگ، قافیه، شعر بندتنبانی.لیمو مترادف : ناامیدی شکست, رد, وصله و پینه بدنما فلاپ، منفجر نشده، شکست مفتضحانه، خانم، سلطنتی،، سقط جنین، خراب، بمب،...لینک مترادف : اتصال اتحادیه ارتباط، اتحاد، باند، انجمن، دلبستگی، رابطه، میتینگ، لیگ، رابط.لیو مترادف : محل, stead.لیوان مترادف : استین tankard، کفل، جام جامى، stoup، flagon.چهره ادا mime overact، نشان دهد، دلقک اطراف، ورزش، اسب، ژامبون، آن هم کنید.حمله...لیگ مترادف : اتحاد انجمن اتحادیه، ائتلاف، جمع و جور، کنفدراسیون، شرکت، جامعه، ترکیب، entente، اتحادیه، باند، استخر، مشارکت،...م مترادف : فکر تهیه مکان مستقل.مؤتلفه مترادف : متحد پیچیدهتر، باند با یکدیگر، ترکیب، لیگ، ادغام، توام، تحکیم، عضویت، ترکیب، مرتبط.دانشیار همدست همکار abettor...مؤسسان مترادف : جزء ذاتی، تشکيل،، آهنگسازی ابتدایی، پایه، انتگرال، ذاتی، اساسی، عنصری.جزء عنصر, عنصر, مقدمات بخشی، عامل،...مؤمن مترادف : پیرو، چسبنده، upholder، حامی، جانباز، شاگرد، تبدیل، proselyte، religionist، متعصب، جانفشان.