فهرست اسامی همه مترادف
مالی مترادف: کمک هزینه تعهد کمک، صندوق، اشتراک، پرداخت، بانكدارى، کمک، کمک، بازنشستگی، تعهد.بانکداری، اقتصاد، رشته کیف...مالیات مترادف: خواستار.مالیات بر ارزش افزوده مترادف: وان مخزن، مخزن، حمام، کشتی محفوظ، caldron، چلیک، چیز قابل، سطل، قدح، دیگ بخار.مالیخولیا مترادف: سودا.مالیدن مترادف: لام کهنه را نم زدن، پوشش گچ، smirch، bedaub، ظروف سرباز یا مسافر، واهمه، سیاه شدن، spatter, چلپ چلوپ، قلم مو.ماما مترادف: مادر.مامان مترادف: مادر.ماموت مترادف: عظیم غول پیکر بزرگ، بسیار زیاد، گسترده، عظیم، تایتانیک، عظیم الجثه، شگرف، شگفت انگیز، elephantine، سنگین، هیولا.ماموریت مترادف: وظیفه نیروی هیئت معینیت کمیسیون نتايج، سفارت.ماموریت، سرمایه گذاری، تخصیص کار، انجام و پیگیری است.وظیفه هدف...ماندارین مترادف: دانشمند، حکیم استاد گورو اقتدار، اوراکل، brahmin دانشمند، دانشمند، نستور، روشنفکر، روشن فکر، egghead.ماندن مترادف: تاخیر تعلیق، تاخیر، تاخیر کردند، مهلت، وقفه، شکستن، توقف، وقفه.توقف، توقف یخ اخور، قطع، ترک.باقی می ماند...مانع مترادف: مانع، مانع، مانع، خنثی کردن، مانع، بررسی، بلوک، مسدود، گرفتگی عضلات، طفره رفتن، encumber، محدود کردن، تأخیر،...مانعی بر سر راه مترادف: انسداد نقص مانع، مانع، اجازه دهید، محدودیت، دخالت، اشکال، انسداد، محدود، مهار، مشکل، نوار، محدودیت.مانند مترادف: لذت بردن از لذت بردن از دوست، قدردانی، لذت در، علاقه داشتن به.معادل همتای برابر، آنالوگ، همکار، همسر، مسابقه،...مانند اروغ بیرون اوردن مترادف: فوران منتشر می کنند، disgorge، روان جلو با فشار خارج کردن، پرتاب، را، بیش از نشت.اروغ, حباب, eruct, eructate.مانور مترادف: مدیریت انجام طرح، اجرا، سرب، رسیدگی، هدایت، خلبان، حرکت، ورزش، انجام.جنگ بازی، ورزش، عمل، آموزش، اقدام و عمل...مانیتور مترادف: مشاور، راهنمای، ناظر، اقتدار، مربی، ناظر، مدیر، نور هدایت، چراغ.بررسی تماشای بیش از نگه داشتن چشم در, نظارت،...مانیفست مترادف: بیانیه اعلام، صدور بیانیه، اعلام، تاکید، فرمان، pronunciamento، آن.ماه مترادف: mope.ماهتاب مترادف: مزخرف.ماهر مترادف: ناشایست،.ماهرانه.ماهرانه مترادف: حیله کارشناس ماهر، ماهر، صالح، استادانه تمرین, حفر, متبحر، مهارت، adroit، استادانه، قادر، پیچیده، قادر به، جلا،...ماهواره ای مترادف: ماه اسپوتنیک مدارگرد, ایستگاه فضایی, کپسول.اپراتور شخص یا جانور سوگلی, hanger-on, نگهدارنده, sycophant وابسته، شاگرد،...ماهوت پاک کن زدن مترادف: ضرب و شتم، مخلوط، فوم، شلاق, fluff, کرم, aerate.قلم مو جارو پاک، صدای فش فش، شلاق، تلنگر.ماهی مترادف: مشکوک مشکوک مشکوک، غیر محتمل، بعید است، مشکوک، لغزنده، ناسالم، بی دلیل، باور نکردنی، تردید، محتمل، عجیب و...ماهی گیر مترادف: ماهیگیر، فیشر، پيسكاتور.ماهیگیر مترادف: ماهی گیر، فیشر، پيسكاتور.ماوریک مترادف: مستقل دگراندیشان، فرض عجیب و غریب, تخلفات, خنثی، mugwump، خارجی، dissenter، اصلی، خارج از مرکز، loner، مرتد.مايه مترادف: تزریق، ایمن سازی، واکسیناسیون، تزریق، شات.مايوس مترادف: نوميد.ماژول مترادف: واحد جزء مؤسسان، سنج، استاندارد، اندازه گیری، صحیح، بخش، مدل، هنجار، بخش، بعد.ماکارونی مترادف: nincompoop.ماکت مترادف: تکراری، فکس، کپی، تولید مثل، فتوکپی، چاپ، چاپ، دوگانه، مجدد تقلید, همتای, شباهت, simulacrum، ایضا، دوقلو، متن.ماکسیم مترادف: گفت، ضرب المثل، دیدم، ضرب المثل ابتذال, ابتذال، ضرب المثل، شعار اصل، پند و موعظه، اخلاقی، apothegm، epigram، حکم،...ماکولا مترادف: نقطه.