فهرست اسامی همه مترادف،
ایمنی مترادف، : مسئول، حساس، آسیب پذیر، در معرض.مسئولیت، حساسيت، آسیب پذیری، قرار گرفتن در معرض، باز بودن، مستعد بودن،...اینتر مترادف، : قبر، disinter، فرو کردن.اینرسی مترادف، : حرکت، تحرک، تحرک، فعالیت، تغییر، نشاط.ایول مترادف، : خوب فقط با فضیلت، مناسب و معقول، نجیب، ایستاده، اخلاقی، عادل.فضیلت، نیکی، عدالت، rectitude، justness، saintliness.مفید,...با مترادف، : حل و فصل، عاقل، پایدار، متفکر و مسئول و قابل اعتماد، محتاط.با احتیاط مترادف، : ساده لوحی های مضحکی، ساده لوح و بی تزویر، تمام.چرت کردن گارد حمله, بی پروا, زدن دارای تهور بی مورد، راستى.بی...با بیحوصلگی حرف زدن مترادف، : گریه مقایسهٔ رپ، شرايط دشوار بانوان ايران، کم است.نقد, فسخ, حذفی, رپ, put-down.با دوام مترادف، : جنس بنجل، ارزان، gimcrack، فاسد.با روح مترادف، : بی حال, تنبل, آرام, torpid, کسل کننده.کهنه, کار, fusty, ارتجاعیٍ, بی عرضه.با شخصیت مترادف، : زشت زشت غیرجذاب، ill-favored، دشت unlovely.با شکوه مترادف، : فقیر تسلیم شده پایه خرده grubby، کثیف، معنا، حوصله، فروتن.unostentatious بی ادعا بی تکلف فروتن، متواضع، عادی.پر جنب و...با صدای بلند مترادف، : سکوت، inaudibly., نرم, آرام سکوت، صلح آمیز است.ذوق sedate هنری، ظریف.با صدای تلپ افتادن مترادف، : شکوفا, موفق, رشد, را, برنده تمام پولها.، سر و صدا، آمار احساس موفقیت، پیروزی.با صرفه مترادف، : عجیب، profligate، ولخرج، spendthrift، لیبرال، سخاوتمند، ای.با عرض پوزش مترادف، : سخاوتمندانه, کافی, فراوان, نجیب.، خوشحالم که خوشحال خوشحال خوشحال, self-congratulatory.، سرگرم کننده سرگرم کننده،...با فشار دادن مترادف، : بیهوده و بیمعنی، بی اهمیت, اهمیت, اهمیت, غیر ضروری.با ملاحظه مترادف، : inconsiderate بی ملاحظه unfeeling، غفلت، خشن، بی عاطفه.با نشاط مترادف، : بی حال, spiritless، افسرده، غم انگیز, خسته, torpid, تنبل, phlegmatic.با هم مترادف، : تنهایی، به طور جداگانه، به صورت جداگانه، به تنهایی، تنها، منحصرا.تناوب, سریال, جداگانه, به تنهایی.با هوش مترادف، : بی حال, تنبل, بی اثر, غیر فعال.با وقار مترادف، : خام، درشت، مبتذل، graceless، خام، churlish.با چنگک جمع کردن مترادف، : پراکنده, پراکندگی, گسترش, strew, ضربه دور.ریاضتی، پیوریتن ها مجرد، مرد خانواده، زاهد گوشه نشین، راهب.باد مترادف، : شروع، شروع، آغاز، آغاز، متعهد.self-effacement، self-deprecation، شکسته نفسی، تواضع، diffidence، رزرو.کاهش کوچک، فشرده سازی، سقوط...باد می وزد مترادف، : محتاط در سخن، کم حرف، محفوظ است، متواضع، آرام.، با این حال، آرام windless، becalmed، نزدیک.باد کردن مترادف، : شتاب, تشدید, تشدید, تشدید کند، حرارت بالا، برگرد تا.بادیگران مترادف، : تناقض، واگرا در odds با جنگ مخالفم، متفاوت از.بار مترادف، : برای از بین بردن، disburden رایگان، ارائه، آزاد، آزادى.باز کردن unship، تخلیه، تخلیه offload، روگرفت.بارب مترادف، : تعریف، تقدیر، ادای احترام، دسته گل، تجمع.باردار مترادف، : کسل کننده، بی ثمر، استریل، خشك.ناچیز، بی معنی خالی بی اهمیت، بی معنی.بارور مترادف، : استریل نازا خشک خشک، لخت، زرد، سرکش.بی فایده, کارآفرینی, فعال, ضعیف، فقیر.باروری مترادف، : استریل، بی ثمر، jejune.باروک مترادف، : کلاسیک, خالص, ساده, تابعی, unadorned.باریک مترادف، : فراوان بزرگ قابل توجهی، لیبرال، فراوان است.capacious, جادار, کافی, بزرگ.چاق و چله دلپذیری ضخیم، وسیع، گسترده...باز مترادف، : منع بسته مسدود شده متوقف شده، بسته شده است.خاموش نوار نزدیک، قفل، متوقف.مهر نزدیک، عضویت، پلاگین، متحد.تحمل...باز دل مترادف، : ریاکارانه، حیله گر، غیر مستقیم، حیله گر، مانور، پیچیده.