فهرست اسامی همه مترادف،
استخدام مترادف، : کهنه, استاد, دست پیر.استخوانی مترادف، : گوشتی و تنومند و چاق و چله، چاق و چله، چربی.استدلال مترادف، : قرارداد توافق کنکورد، هماهنگی، مخالفت،.استدلال می کنند مترادف، : موافق رضایت دادن را دریابند، گرانت، قبول.استراتژیک مترادف، : جزئی, ناچیز, اهمیت, اهمیت.استراحت مترادف، : toil، کار عرق خود اعمال می شود، قرار است.سرعت بخشیدن به بالا بردن تشدید، گام تا، تشدید می شود.درخواست، به اجرا گذارده است.مهار, سفت, اتصال, سفت.استرس مترادف، : به حداقل رساندن تحقیر بازی، understate، soft-pedal، چشم پوشی.استرلینگ مترادف، : جنس بنجل, کهنه, دوم, تحتانی.استرن مترادف، : مردد، متزلزل متزلزل وقت تلف کردن، انعطاف پذیر، قابل تغییر است.ملایم آرام، مهربان آسان، دلسوز، آرام، مهربان.استریل مترادف، : حاصلخیز، پربار موسیقیِ غنی، پرکاری پرتکاپو.مفید, تولیدی, موفق, موثر, موثر.جالب, هیجان انگیز و پر جنب و جوش، تخیلی.آلوده، آلوده، آلوده، ناپاک.استعفا مترادف، : مبارزه با, نبرد, مسابقه, مقاومت, مخالفت.ادامه، دنبال, رفتن, انجام, به چسبیده.استعفا داد مترادف، : مقاوم و سرکش و تمایلی, مبارز, belligerent, سرکش.استعفای مترادف، : دخالت پیوست، ادامه.مقاومت مخالفان بی حوصلگی.استعمار، مترادف، : ستاره مودب, صاف, برازنده بخشنده mannerly استادانه، مدنیت است.استعمارگر مترادف، : بومی indigene aborigine، autochthon.استفاده مترادف، : شوهر یدکی، ذخیره، حفظ، سرمايه بخشيد، لئامت دادن.استفاده می شود مترادف، : استفاده نشده، با نام تجاری جدید، باکره، تازه، جدید.استقامت مترادف، : دل دل کردن، waver، shillyshally، دریغ.ضعف، ظرافت، frailty، شکنندگی، محصول.استقلال مترادف، : انقياد، subservience، مطیع، انقیاد، اسارت، کنترل.وابستگی انقياد.استقلال ندادند مترادف، : کمیاب قلیل نازل، کم پشت، ناچیز است.استمداد مترادف، : افزایش شدت زیاد، افزایش، افزایش، باد.از دست دادن، تسلیم ناگزیر، شکست، تسلیم، به.استنشاق مترادف، : بازدم انقضا پف، ضربه، خروپف.بازدم منقضی، تنفس از ضربه، خروپف.استهزاء مترادف، : ، تمكين، بیعت، حسن نیت ارائه میدهد، رابطه احترام بگذارند., توسعه, ایده آل, مدل, معیار استاندارد.استهلاک مترادف، : قدردانی، افزایش، افزایش، پرش، bullishness.استونی مترادف، : دلسوز, مناقصه, نوع, آرام, مهربان.اسراف مترادف، : لئامت دادن جلوگیری کم، محدود، محدود است.صرفه جویی، parsimony، صرفه.کمبود عدد، sparseness، بی کفایتی می خواهم، نبود.،...اسرع مترادف، : قدردانی، تشکر، تقدیر، thankfulness، اذعان، شکرگزاری.اسفناک مترادف، : خوش شانس، خوشحال، felicitous، دلنشین و تشویق، لذت بخش، به دلپذیر.اسلاو، انگلستان مترادف، : حفظ حفظ حفظ، استفاده مجدد، ذخیره، ادامه.اسلحه مترادف، : صلح, آتش بس, سازش, مذاکره.اسلوب مترادف، : disarrange تقلا، ناراحت، اشتباه، پراکندگی تکان تکان خوردن، پی.اسمی مترادف، : واقعی واقعی واقعی، واقعی، واقعی است.بزرگ، بزرگ بالا قابل توجهی، گزاف.اسپاسمودیک مترادف، : منظم و مداوم, بی وقفه، مدت.اسپیچ لس مترادف، : بیان، ارتباطی، پرگو.اسکراب مترادف، : برتر, خوبی توسعه یافته, قوی, انتخاب, شکوفایی.