احمق مترادف،: هشدار و مشتاق و پر جنب و جوش، با نشاط، wide-awake، هوشیار.حکیم معقول محتاطانه نیز منطقی، هوشمند.هوشمند، روشن، هوشمند، درخشان، عاقلانه، باهوش، تیز هوش، تیز.معقول و منطقی و عملی، هدفمند، موثر است.
احمق با مترادف،: چه رسد به, اجازه دهید، از ماندن، غیر روحانی.
احیاء مترادف،: باطل پایان کردن له، کشتن، تخریب.فاسد، debase, deprave, انحطاط, پایین, گردنه.unredeemed، از دست رفته, منحط, unregenerate, unreconstructed.
اختراع مترادف،: imitativeness، unoriginality، کندی، staleness.حقیقت واقعیت است، واقعیت است.
اخلاقی مترادف،: غیر اخلاقی سست، بی قاعده وحشی، گستاخ، رها، نافرمان.نادرست غیر اخلاقی نادرست، غیر اخلاقی، فاسد، بی پروا، سایه، کج.فرصت طلب اصولی غیر اخلاقی بی پروا، بیشرمی، پایه.
اخم مترادف،: لطفا خشنود و راضی کردن, لذت, تسکین, آرامش, آرامش.لبخند تایید به نفع، مانند، تشویق، countenance، تحمل.
اخیر مترادف،: قدیمی باستان سابق اولیه, قدیمی, یک بار.