فهرست اسامی همه مترادف،


  • بستر مترادف،: تمیز، مرتب، صنوبر تا پلیس.
  • بستم مترادف،: با مته سوراخ کردن، آرام، آرام، خاموش.لذت لذت فلیسیتی، خوشبختی، آسایش.لطفا, لذت, فرو نشاندن, تعریف, ساکت کردن.
  • بسته مترادف،: شل, باز کردن, unfasten, انتشار, باز, رایگان.باز کردن, کشف, روشن, unclog, گشاد.
  • بسته بندی شده مترادف،: ، خالی تخلیه, خالی, مایل, وجود ندارد.
  • بسیار مترادف،: نامناسب, اشتباه, نامناسب, بی فایده.کمی، به سختی، به سختی.بیشتر یا کمتر، جزئی تقریبی.
  • بسیار دقیق مترادف،: سرسری, سیلی-داش, بی دقتی، شتابزده، سطحی.جزئی نامشخص ابتدایی اعلام نشده، توسعه نیافته است.
  • بسیار زیاد مترادف،: کوچک, کوچک, کوچک, دقیقه بمیرد.
  • بسیار گرسنه مترادف،: راضی, سرشار, sated, کامل, سیری،.subdued حوصله undemanding، مطیع، محتوا.
  • بسیاری از مترادف،: چند, چند.
  • بسیج مترادف،: منحل، استراحت جنبش، پراکنده، اخراج، پراکنده.
  • بشاش مترادف،: غم sullen scowling، morose، تهدید.
  • بشر دوستی مترادف،: misanthropy بدبینی، بد نیت بدخواهانه،، دشمنی، خصومت.
  • بضاعت مترادف،: جذاب، ثروتمند و مرفه، غنی است.
  • بطلان مترادف،: وجود زنده بودن اثر، قدرت.
  • بطور عمودی مترادف،: مورب، کج اریب، چپ چپ متمايل است.
  • بعد مترادف،: عقب، بطرف عقب، پشت، astern، عقبی.
  • بعد از مترادف،: ، قبلی جلوتر، در مقابل اول.قبل از, زودتر, قبل, قبلی, قبلا.
  • بعد در مترادف،: قبلا, قبلا, قبل, قبل را پیش از این، قبل از.
  • بعید است مترادف،: به احتمال زیاد، محتمل تصور معتبر، باور.
  • بغض مترادف،: جرم، culpable، نكوهشگر خويش،، اشتباه، گمراهان، در گسل به سرزنش ستمکار.
  • بقیه مترادف،: اضطراب، هیجان اختلال سر و صدا، اختلال، آشفتگی.کار، فعالیت و شلوغی و اعمال و عرق، زحمت.کار, toil, شلوغی, گول زدن.
  • بلاتکلیف مترادف،: ، حل و فصل، مطمئن شوید که مصمم و متعهد، حل تصمیم.
  • بلاعوض مترادف،: لزوم موجه مورد نیاز، خواستار، ضروری است.
  • بلافاصله مترادف،: مدت کوتاهی، به زودی، پهلو، بعد از مدتی، چند لحظه بعد، بعد.
  • بلانت مترادف،: ، تیز لبه، اشاره، knifelike.نرم و ملایم، آرام، متحمل و مطلوب، واقع بینی.
  • بلدرچین مترادف،: سرپیچی شجاع مقابله با، به صورت، مقاومت، مقاومت در برابر.
  • بلند مترادف،: افسردگی, افسردگی, دل تنگی, بلوز, سودا کم.پایه، هر روز، دنیوی مشترک، کهنه خرده، پیش پا افتاده, معنی.سبکی شناور،...
  • بلند و باریک مترادف،: خشن چاق و چله، چمباتمه زدن، dumpy بحالت موازنه دراوردن، چاق و چله.ضخیم و وسیع و بزرگ، گسترده، جامد، بزرگ.
  • بلند پروازانه مترادف،: purposeless, بی, بی حال, بیکار, تنبل, رضایت.ساده، آسان، undemanding.
  • بلند کردن مترادف،: رها کردن، اجازه سقوط سست دور انداختن دور انداختن، پرتاب دور.مطلق، strew، درهم و برهمی, یک ظرف غذا، اختلال.
  • بلندترین مترادف،: ، هنوز خاموش و آرام، خاموش، hushed.
  • بلوغ مترادف،: بی تجربگی ناتمامیت crudeness, نقص, ineptness.
  • بلوند مترادف،: بستن اتصالات، well-tailored، شسته و رفته, تر و تمیز.محکم بسته شده، صاف، صاف، شرکت، unwrinkled.
  • بلوک مترادف،: پیشبرد، علاوه بر این، ترویج، تسهیل.
  • بمب مترادف،: موفقیت ضربه سر و صدا، پیروزی، wow.
  • << < 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 18 > >>