فهرست اسامی همه مترادف
بند ناف مترادف : باند اتصال، کراوات، لینک، اتصال نگه دارید، رابطه، اتحادیه، یوغ، جفت، ناف.بندر مترادف : سرگرم گرامی، پرورش پرورش، افراط، گنج، آغوش، اند، پرستار، تامل، نظر، تصور کنید.بندر پناهگاه، سرپناه، حوض،...بندرگاه مترادف : اسکله حوض، اسکله، اسکله، فرود مارینا، خواب، بندر, بندر، مهار.بنده مترادف : thralldom.داخلی خانه دار، نگهدارنده، خدمتکار، باتلر نوکر، کارمند، لينک، کمک خانگی، bonne.برده.بنر مترادف : ، پیشگام مهمترین, برجسته, قهرمان, بازیگران, نامه قرمز، ویژه، به یاد ماندنی, رئیس, اصلی, برجسته, اصلی ستاره.پرچم...بنظر مترادف : در دسترس نباشد.بنفش مترادف : علاقه داشتن به.افتخاری.بنويسيم، مترادف : تحریک هم بزنید تا impassion، مخملی، تحریک، بیدار، ملتهب، سازندهء، تحریک، خار، goad، مشتعل.لرزش حرکت اهسته تکان...بنیاد مترادف : بر اساس دلایل ریشه، زیربنای، پایه، substratus، جای پا، خود فى، پشتیبانی، تخت، پایین، شالوده، زیر بنای، چارچوب،...بنیان مترادف : کنفرانسی حمایت حمایت، پشتیبانی، پشتیبان گیری، وکالت نعمت ولایت حفاظت تایید، بال، بنر.بنیانگذار مترادف : سقوط غار در شکست، سقوط، غرق، شکستن، اجرا aground، آمار پایین، زیر، سرنگونی، هلاک، تصادف، متلاشی، بیا از هم جدا،...به اجرا مترادف : دیدار با برخورد، اجرا در سراسر در سراسر آمده، بر، به دست انداز جاده، دیدن، مقابله با.به اندازه کافی مترادف : مقدار کافی, کافی, کافی, رضایت بخش است.به اوج خود رسید مترادف : ، رنگ پریده نحیف نحیف، اتلاف، pinched، enervated، shriveled، چروکیده، لاغر و نحیف، دچار سوء تغذيه، enfeebled، بیحال شده اند،...به تازگی مترادف : به تازگی، از اواخر سال، فقط در حال حاضر، latterly، دیروز.به تدريج] نابود مترادف : پاک کردن لغو معدوم کردن، نابود کردن، حذف، بلات، expunge، از بین بردن، excise.به تنهایی مترادف : تنهاست انفرادی جدا شده friendless, تنها, جداگانه, گمشده رها خالی از سکنه متروک، رها شده است.منحصر به فرد و بی نظیر و...به جلو نگاه به مترادف : پیش بینی نگاه نسبت به انتظار، بر تعداد، طولانی، انتظار، منتظر، امید، نگاه، تکیه می کنند.به حداقل رساندن مترادف : کسی بازی، کم، decry، براق بیش از مقایسهٔ، مستهلک، derogate.کاهش کوچک، لاغر کردن کوچک، محدود کردن، کاهش، کاهش، مختصر...به خاطر مترادف : هدف انگیزه، دلیل، هدف نهایی، هدف، علت، اصل.علاقه توجه توجه، حساب، استفاده، رفاه، سود، افزایش، خوب.به درستی مترادف : كارش، upstandingly، عادلانه، صادقانه، uprightly موشکافانه بیطرفی، اخلاقی.درستی، دقت، دقیقا، دقیقا، فورا، faultlessly، روی...به دست آوردن مترادف : کسب برنده انجام، رسیدن، دریافت، برای به دست آوردن، به دست آوردن، تهیه، امن، رسیدن، متوجه، رسیدن، درو، سود پول...به دنبال از طریق مترادف : کامل نتیجه مسلما به پایان برسد، از طریق، دور را، نهایی، پایان، لهستانی می شود، بندی،، mop.به دنبال شیشه ای مترادف : آینه.به دنیا آمد مترادف : طبیعی است.به راحتی مترادف : بدون شک، doubtlessly، و دور.زحمت، به آسانی هموار facilely، آرامی، آرامی، به طور طبیعی.به رخ کشیدن مترادف : لاف زدن خیره نگاه کردن، بحث بزرگ ضربه شاخ خود کلاغ پف، vaunt، exult، شکوه، bluster، شکوفا، swagger.لاف زدن مباهات boastfulness،...به رغم مترادف : تحقیر.علی رغم.به زمین مترادف : عملی هیچ و بی معنی، نگهبان، عملگرا، واقعی، عملی، معقول، عاقل، unsentimental، plainspoken، خاکی، درشت، زمخت.به زودی مترادف : مدت کوتاهی, حال حاضر, چند لحظه بعد، در حالی که قبل از اینکه طولانی، ere, و, در کمی در حالی که، betimes، به طور مستقیم،...به زیر جلی مترادف : حیله گر, furtive, مخفی، فرمولهاى رندانه تر، پنهانی، پنهان، یواشکی, مخفی, مخفی, پنهان فریبکارانه ریاکارانه بیشرمی،...به سادگی مترادف : فقط، فقط، فقط صرفا تنها، اما در اکثر تنهایی، سختی، منحصرا.به سختی مترادف : ندرت سختی نه کاملا، فقط فقط بیش از.به سمت بالا مترادف : aloft، بالا، بالاتر، بالای سر، در بالا،، بیش از بالای طبقه بالا، skyward، skywards، سربالائی، بطرف بالا.به سیاه چال انداختن مترادف : زندان.