فهرست اسامی همه مترادف


  • برانگیزنده مترادف: عاطفی.
  • براورد مترادف: معتبر, محترم, شایسته, ستایش, نمونه, ستوده، قابل تحسین، ستوده, محترم, اوت.
  • براوو مترادف: کشنده.
  • برای مترادف: دیوانه.droll.
  • برای ارائه مترادف: نگاه پس از, مراقبت از, پشتیبانی, حفظ, تمایل به وزیر به پرورش، تغذیه، حفظ، حفظ.آماده شدن برای برنامه ریزی برای پیش بینی، forearm، بیمه، فروشگاه.
  • برای از بین بردن مترادف: کاهش، کاهش، استراحت، assuage فروکش کردن، خلاص، خرد شدن، کاهش، رایگان، آزاد، اجازه دهید تا، کاهش، بگیرد، آزادى،...
  • برای انجام می شود مترادف: خراب نابود شکست خورده، غرق، از دست رفته، معلول، خراب شده، نا امید، چین، shelved، بی ثمر، نا امید کننده، محکوم، کار.
  • برای به دست آوردن مترادف: به دست آوردن دریافت، به دست آوردن، تهیه، رسیدن امن، کسب، برنده، جمع آوری.وجود دارد باقی بماند، غالب، هرکجای نگه، فراوانند، ایستاده، ادامه.
  • برای تایید کردن مترادف: تضمین تعهد، اطمینان، حکم گواهی، avouch، شهادت، اثبات، سوگند تئوريک، اثبات، پشتیبانی، گواهی، تایید، حمایت، تایید، تایید.
  • برای تماس مترادف: نیاز به تقاضا، سفارش، درخواست ضروری، فرصت، مستلزم، می خواهید، طلب، نیاز نشان می دهد.
  • برای دفع کردن مترادف: ارائه مدیریت، مقابله، زنده ماندن، تغییر مکان با ادعا، کنار، را، مراقبت.
  • برای رفتن مترادف: درگیر را در تخصص، تمرین، متعهد، خود به دنبال اتخاذ لذت آغوش، معتقدان اختصاص.
  • برای مواد افزودنی مترادف: مخلوط.
  • برای ها مترادف: سالن انتظار.
  • برای همیشه لطفا برای مترادف: همیشه تا کنون بی وقفه، بی وقفه، unceasingly، perpetually، everlastingly، eternally، unremittingly، به طور مداوم، همواره، ceaselessly، interminably، بی نهایت.
  • بربانی مترادف: disputation اختلاف، اختلاف، مخالفت demurral، اعتراض، اعتراض، اعتراض، تعرض، شکایت، مخالفت، جدل، احتجاج.اعتراض.
  • بربريت مترادف: خشونت وحشیگری، ظلم، animality بدوی گرایی، heartlessness، آدم خواری dog-eat-dog.بربریت.
  • بربریت مترادف: وحشیگری ظلم درشتی، وحشیگری، brutishness، hooliganism، خرابکاری، قمار،، crudity، offensiveness، بربريت.vulgarism, solecism, واژه نامه چهار، سوء استفاده، malapropism، زبان عامیانه, کلمه نفرین فساد.
  • برتر مترادف: بهتر, بی همتا, برجسته, فوق العاده, قابل توجه, برجسته, عالی, روی, اول نرخ، طبقه اول، بالا درجه، کالیبر topnotch, بالا،...
  • برتری مترادف: تقدم غلبه اولویت، اولویت، برتری، preeminence، قهرمانی، اسارت،، حاکمیت، paramountcy، تسلط، نوسان، رهبری، سلطه، تسلط.،...
  • برتری جستن مترادف: پیشی بگیرد.
  • برج مترادف: ارگ دژ قلعه, دفاع, پناه، blockhouse، قلعه، قلعه، برج martello، سنگر.منار برج ناقوس کلیسا، منار مناره، جان پناه، برج، آسمان خراش، بنای یادبود، سوزن، تعقیب برج کلیسا، ستون هرمی شکل سنگی.
  • برج و بارو مترادف: crenellation، دیواره، breastwork، بارو، سنگر، سنگر و استحکامات، دژ، فورت، غني، escarpment، حفاظ استحکامات، راول در.
  • برجسته مترادف: برجسته اشاره, قابل توجه، معروف شناخته، برجسته، آشکار، قابل توجه، قابل توجه، مزاحم، قابل رویت، خودنمایی، مهم،...
  • برجستگی مترادف: دماغه اوج تاج، ارتفاع، تورم، فرمت، ارتفاع، jut، طرح ریزی، crag، برآمدگی، اوج، حدّت.افتخاری توجه داشته باشید،...
  • برحذر باشید مترادف: اجتناب از نخواهند رفت، سازمان دیده بان، ذهن، با احتیاط از نگاه کردن، بستر گسترده به, مراقب باشید, توجه, هدایت روشنی از، خودداری از دادن.
  • برخاست مترادف: تقلید مسخره امیز و کاریکاتور و تقلید و حقه بازی, طنز تقلید و هجو کردن، تقلید مسخره امیز کردن و تقلید و هجو، اغراق.
  • برخودارند، مترادف: برعکس است.
  • برخورد مترادف: , سقوط, تاثیر smashup شوک تصادم impingement تماس، حادثه.جلسه، رابطه، جمع آوری، تقابل.تصادف clang clank، clatter، jangle، تلق تلق...
  • برخوردهای تصادفی، مترادف: تصادفی بی اتفاقی، خودسرانه، purposeless، گذشته، گاه به گاه، اتفاقی، chancy بی رویه، hit-or-miss.
  • برد مترادف: پیروزی موفقیت، پیروزی فتح، کشتار، دستاورد، آمار، کودتا، پیروزی، موفقیت، شاهکار.پیروزی تسخیر پیروز، موفق،...
  • برداشت مترادف: بازنشسته ترک استعفا، تخلیه، ترک، کناره گیری کند، ترک، ترک، برو، ميان، عقب نشینی.حذف قرعه کشی دور دور، به قرعه...
  • برده مترادف: toil drudge, کار, عرق, کار travail، صدای پا، خرد کردن، moil، overwork.بنده، بنده، رعيت، bondservant، peon، رعیت، helot، chattel.معتاد,...
  • برده داری مترادف: زحمت خرحمالی، عرق، کار travail، کار، سخت کار کردن، سختی، مبارزه، تردمیل، moil، استثمار.
  • بردگان مترادف: طلبانه خفیف، نوکر تیترهای، مطیع، groveling، fawning، متملق، فروتن، sycophantic، حوصله، pusillanimous، بزدلانه، ترسو، وابسته است.
  •