بی موردی تبدیل مترادف: بازیچه قرار دادن, جزئیات, nicety, هیچ ضروریِ، bagatelle، اسباب بازی، ریزه، ذره ذره، پین، یوتا، اره.
بی میل مترادف: تمایلی مردد، indisposed، توزانه میلی، عقب مانده، تمایلی، antipathetic، بدهي.
بی نظمی مترادف: اختلال untidiness، تکان، درهم و برهمی، mix-up تقلا، ناراحت، سردرگمی، دررفتگی، disorganization، disarrangement.
بی نظیر مترادف: بی همتا.بی همتا بی سابقه، بی نظیر، بی نظیر، منحصر به فرد استثنایی، بی سابقه، بی همتا, بی همتا, غیر قابل مقایسه،...
بی نهایت مترادف: endlessness وسعت ابدیت، infinitude، بی شمار، illimitability، boundlessness، immeasurability، inexhaustibility، incalculability، innumerability.بی پایان بی پایان،...
بی همتا مترادف: غیر قابل مقایسه بی نظیر عالی، بی نظیر، unexcelled، بی نظیر، بی همتا، بینظیر، بی نظیر، عالی، عالی، nonpareil، میزان اول،...
بی وجدان مترادف: evildoer تبه کار ادم، حقه بازی، پست و حقیر، بدبخت، سرکش، reprobate، گناهکار، جنایی، malefactor.خیلی بد بد ستمکار، معیوب،...
بی وفا مترادف: دریاچه کاذب است، نادرست نادرست، اشتباه، اشتباه، فریبنده گمراه کننده، جعلی، الکی، خیالی، اشتباه، نامعتبر...
نقطه: رانش, تم موضوع موتیف، تمرکز، ایده، جوهر، ماده، جان کلام، چیستان، قلب، هسته، هسته، موضوع, نقطه, دایره, نقطه, Speck, نقطه ریزه Blotch سه علامت, ذرات, نوشتن توجه داشته باشید،...