فهرست اسامی همه مترادف
دقيق مترادف: شسته و رفته تر و تمیز، صنوبر، شیک، مرتب مناسب، سالم و بی خطر، معمولی، مربع.، مشخص تعریف مخروط، اچ incised، مشخص...دقیق مترادف: خاص.دقیق دقیق، صحیح، معين خاص، صریح، متمایز، شسته و رفته، بیان، ارزشهاى، سخت، با دقت اشاره کردن، خوب، صریح،...دقیقه مترادف: لحظه، لحظه، فلش، نفس، چشمک، برق زده، لرزش، تریس، دوم، jiffy.اهمیت ناچيزى ناچیز ناچیز، بی اهمیت، جزئی.دقیق خاص،...دل مترادف: فطرت چین، شجاعت، روح قلب، عصب، gameness، شجاعت، جسارت، جسارت، ستون فقرات، شن، احشاء، feistiness، مبارزه، pugnacity.کمک...دل تنگی مترادف: افسردگی سودا، افسردگی، ناامیدی، دلسردی غم و اندوه، dolor، وای، بدبینی، بدبختی، غم، غم و اندوه.ربودن تاریکی...دل دل کردن مترادف: waver تلو تلو خوردن، totter seesaw، تغییر مکان، نوسان، نوسان، shillyshally، دست و پا کردن سجاف و دست چپ رفتن پشت و پر کردن،...دل شکستگی مترادف: غم و اندوه.دلار کانادا مترادف: boor vulgarian bounder، كلوخ، churl، lout، دلقک، دهاتی، دهقان، بربر، راتر،.دلال مترادف: واسطه واسطه کارگزار، واسطه، عامل، مذاکره، متوسط، دعاوي، دلال، جاکش، bagman.دلال محبت مترادف: pander، واسطگى و bawd و whoremonger و دلال، گلیز.دلالت مترادف: اکسپرس، ارتباط نام اعلام, اعلام, شناخته شده را آشکار، می گویند، مطلق، نشان می دهد، نشان می دهد.نمایندگی معنا،...دلاوری مترادف: دلیری، شجاعت، جسارت، سر شجاعت، شجاعت، جسارت بی ترسی، جوانمردی، بزرگواری، نجابت، تعالی، خود سری.دلایل مترادف: بر اساس بنیاد، بهانه، دلیل ملاحظات، محل، هدف، علت، استدلال، انگیزه، شرایط.دلباخته مترادف: pining، lovelorn، دوري، بیحال, اشتیاق, تمایل.دلبخواهى مترادف: حیله فریبکارانه سایه, بی پروا, لغزنده، اصولی غیرقابل اعتماد، متقلب، ارتفاع، اب زیر کاه، مکار، فریبنده، غیر...دلتنگ مترادف: drab کسل کننده uninteresting، مرده، ملالت، خسته، خسته کننده، wearisome، خسته، بی رنگ.غم انگیز، ملال انگیز، تلخ، joyless، forlorn،...دلجویی مترادف: جلب رضایت ساکت فرو نشاندن، آرام، تسکین، propitiate، مصالحه، برآورده، کاستن، تسکین، assuage، کاهش، فرو نشاندن، سبزها.دلخراش مترادف: رقت انگیز حرکت، لمس کردن، heartrending، دردناک sorrowful، تند و تلخ، مؤثر بر.دلخور مترادف: قدر داشتن خشم outrage، affront، تحریک رنجانید، تحریک کردن، تحریک، disoblige، گزنه، gall, ناراحت, میگیرد،، توهین، mortify.دلخوری مترادف: ازار سوزش آزار غضب تشدید اختلال bedevilment مشکل، مزاحم، زحمت، botheration.دلربا مترادف: جذاب، جالب، مصرف، اشتها، فریبنده جذاب جذاب entrancing، جذاب، جالب، خلع سلاح، winsome، هیجان، تحریک آمیز، alluring enticing...دلسرد مترادف: dispirited.دلسرد کردن مترادف: تعدیل داغ، لرز، disfavor، مقایسهٔ ناراضی بودن، جمع و جور کردن، تحقیر، مستهلک.dishearten dispirit deject, بازیگران، افسرده،...دلسردی مترادف: ناامیدی، افسردگی یاس یاس و نومیدی، ناامیدی، dispiritedness، افسردگی، بدبینی، سودا، شکست پذیری، بدبختی، دستمایه،...دلسوز مترادف: دلسوز نرمدل خیریه، آیةالله، مهربان، ملایم، بردبار، خیرخواه، آرام، مناقصه, زیاده، خوش خیم.دلقک مترادف: buffoon شوخ jokester، شوخ طبعی، کمدین، comedienne، طنز، zany، احمق، کالسکه، نوعی سگ کوچک خالدار، merry-andrew، کارت، mime.دلمه مترادف: پرپشت congeal لخته شدن، cohere، سفت، curd، clabber، ژل، تحکیم، سخت، تنظیم، لخته، تحکیم، متراکم.ترش embitter، envenom، ملتهب...دلنشين مترادف: بی خیال همجنسگرا untroubled، شاد، شاد، بی خیال، با نشاط، خوشحال، شاد، شاد، blithe، شاد، خوشحالم، lightsome و بی دقتی،...دلنشین مترادف: تحمل، مترقى و قابل حمايت, endurable, sufferable, کنترل.دله مترادف: gourmand، خوک، gorger، crammer، stuffer، باکلان، گراز، gobbler، sensualist.دلهره مترادف: تشنج, بازداشت, ضبط, حبس, یقه.پیشامد بدی premonition اضطراب، وحشت، ترس، شک، misgiving، disquiet، نگرانی، uneasiness، سوء ظن، زنگ.دلپذیر مترادف: ظریف، شیک، پر زرق و برق, لذیذ, نفیس، خوش مزه، toothsome، عالی، لذت بخش، ambrosial، بزرگ، زیبای.خشنود دلنشین لذت بخش است،...دلپذیری مترادف: خوش خشن چاق، thickset، پر از کنده درخت ناصاف، چاق و چله،، قوی ساخت، چاق و چله، بحالت موازنه دراوردن، dumpy، بنیه،...دلچسب مترادف: genial، صمیمی، گرم، دوستانه، effusive، مشتاق.شدید، قوی، سالم، قوی، هاردی، قدرتمند، ثابت قدم، کامل، کاملا، مطلق.دلیر مترادف: شجاع شجاع بی باک، پررنگ، بی، شجاع، روحیه، بازی، هاردی، شجاعانه، مصمم و غیور و متین، بی باک.