فهرست اسامی همه مترادف
دید مترادف : قانون اقدام رویداد، دستاورد، عملکرد، شاهکار، ژست، بهره برداری، دستاورد، حرکت، سکته مغزی، عمل انجام شده،...دیدارهای مترادف : فروپاشی، افول و زوال ماکولا، پاییز، استیصال، پایانی جزر، تخریب، هرزگی، دژنره بودن، خواهد بود، سقوط کردن،...دیداری مترادف : نوری, نوری, چشم, چشم.قابل مشاهده قابل رؤیت قابل تشخیص، قابل توجه، محسوس، seeable، روشن، آشکار، آشکار، دشت.دیدم مترادف : ضرب المثل، گفت، ماکسیم، ضرب المثل، اصل، پند و موعظه، حکم، apothegm، ضرب المثل، ابتذال، ابتذال، برمید.دیدن از طریق مترادف : کمک محافظت از پشتیبانی، succor، کمک، نگاه پس از، مالی، کمک، ایستاده، با چوب، دوم بازگشت.رسیدن به پایین از نفوذ،...دیدنی مترادف : حيرت فوق العاده هیجان انگیز، نفس، خیره کننده, خیره کننده، فوق العاده، فوق العاده، عالی، قابل توجه، افسانه،...دیدگاه مترادف : دیافراگم.دیرتر از موقع مترادف : گذشته، اواخر، تنبل، پشت سر هم آهسته تاخیر behindhand انبساطي, ضررهای بزرگ تری خواهند.دیرین مترادف : سیمان.دیرینه مترادف : طولانی مدت عمر طولانی طولانی برقرار شد، ماندگار، طولانی، چند ساله، همیشگی، مستمر، دائمی، بسیار قدیم، بی...دیزی مترادف : giddy دهید دچار سرگیجه، unsteady reeling wheeling شنا سر در گم اشتباه، سرگیجه.احمقانه بیهوده و بیمعنی، با دهید دچار سرگیجه،...دیسک مترادف : دیسکوس دایره گوی، بشقاب، ظرف، بشقاب، کروی شکل، paten.دیل مترادف : دره.دیماه مترادف : پیوسته.دین مترادف : ارشد کهنه, اعلام, بزرگ پیر مرد، رهبر doyen، اولین و مهمترین و سالمند, رئیس, فرودگاه گریسه افتخاری، بزرگ.clatter تصادف...دینامو مترادف : تعجب می کنم.دینامیت مترادف : تعجب می کنم.دیو مترادف : جن روح، جن بچه شریر و شیطان، شبح، bugbear، bugaboo، bogyman، bête دماغ، نمسیس، دیو، خشم.دیوار مترادف : پارتیشن مانع تقسیم، پانل، صفحه نمایش، انسداد، حصار، پرچین، مانع، دیواره، breastwork، ایجاد مانع، با پرچین احاطه...دیواره مترادف : مانع breastwork، حصار مانع، بارو، سنگر، با پرچین احاطه کردن، ایجاد مانع، خاک، تیغه، بانک، خاکریزی، بافر، دیوار،...دیوانه مترادف : مجنون دیوانه، دیوانه، lunatic غیر منطقی، unhinged، دیوانه، هذیانی، سايکوتيک کرال،،، آجیل ارام, فاخته, cracked.مجنون...دیوانه وار مترادف : دیوانه ای سايکوتيک lunatic، مهره، screwball، crackbrain.دیوانگی مترادف : هیجان، شور و شوق، شوق، شیدایی، کارهای، هیاهو، شور، تب، تب و تاب، خلسه، حمل و نقل، شور، خشم، جنجال، داد و...دیوید، مترادف : اراده ضعیف irresolute منفعل، نرم، شل و ول، مرغ، متزلزل مردد، بزدلانه.دیپلمات مترادف : کنترل کننده عمل نکردن طرف مصالحه سیاستمدار، مذاکره، داور، داور، دلال، متخصص فنون جنگی، استراتژیست.دیپلماتیک مترادف : مدبرانه با احتیاط، حیله گر، ماهر، ظریف ظریف، حساس، متفکر، مودب، ستاره مودب، مدنیت، محتاط، اجتماعی، مصلحت،...دیکتاتور مترادف : دیکتاتوری despot كرديد، مطلقه، autocrat، تمامیت، ظالم،, هیتلر, flihrer, تزار.استبدادی خودکامه استبدادی، از خود راضی،...دیکتاتوری مترادف : سخت سفت و سخت، ارتدوکس، جزمی اقتدارگرا، absolutistic، استبدادی، معتبر، دیکتاتور، دلایل،، imperious، خودسرانه، تمامیت،...دیکته مترادف : با صدای بلند بخوانید انتقال، برقراری ارتباط، نوشتن پیش نویس، می گویند، مطلق، صحبت می کنند، تلفظ.قانون سفارش...دیگر مترادف : متفاوت و مجزا و جداگانه، حقانیت بر خلاف، نابرابر، نامربوط.اضافی، اضافه شده، علاوه بر این، بیشتر، باقی مانده...دیگرگونه مترادف : ناموزون یکدست، inharmonious، clashing، ill-sorted بیمار مناسب، نابرابر, نا, نامناسب, نا مناسب، ناخوشایند، نامناسب، discrepant،...ذاتی مترادف : علت ناهنجاریهای مادرزادی اينبرد، طبیعی، ذاتی، بومی، مشروطه بومی،, ارث, ضروری, ذاتی, ریشه دوانده.پایه ذاتی...ذبح مترادف : کشتار قتل، کشتن قتل عام، قصاب، ترور، اعزام، اجرا، نابودی، انجام دور با, انجام, مالش، کشیدن.ذخیره مترادف : نجات حفظ از گرو در اوردن، نجات، ارائه، حفاظت، کمک، ransom, بازیابی، نگه دارید.سرمايه بخشيد قرار فروشگاه، کنار،...ذخیره سازی مترادف : صرفه جویی، احتکار و انباشت حفاظت، نگهداری، جمع آوری، ذخیره سازی ارايه انباشت.