فهرست اسامی همه مترادف


  • دلیل مترادف: علت انگیزه اساس، زمین، هدف، پایان، هدف، جسم، مشاهده، طراحی، هدف.بهانه توضیح منطقی، دفاع، توجیه، بهانه،...
  • دم مترادف: اختراع کردن ابداع کوک کردن، contrive، اختراع، هچ، مهندس، ترتیب، مانور، طرح، connive.rearmost, hindmost, نهایی, پایین, آخرین,...
  • دم لابه مترادف: متملق طلبانه بردگان، sycophantic، truckling، bootlicking، چاپلوس، cringing.
  • دماغ مترادف: بیداد هياهو نابرای، هیاهوی، دین، راکت، هیاهو، دوزخ، bedlam, دیوانگی، کارهای، brouhaha، بابک، سر و صدا.
  • دماغه مترادف: واقع احمقانه افتخاری، برجستگی، اوج، ارتفاع، بودن، پرتگاه، نقطه، سر، jut، طرح.
  • دمبل مترادف: استدلال.
  • دمدمی مترادف: عجیب و غریب غیر قابل پیش بینی، ۳، crotchety، گریز از مرکز، هوس باز, غریب, عجیب و غریب، برای، droll، عجیب و غریب، عجیب و...
  • دمدمی مزاجی مترادف: آتیپیک استثنایی، عجیب، غیر معمول، عجیب و غریب غیر منتظره، پیش بینی نشده، غیر معمول، عجیب و غریب، رفتن؟، فوق...
  • دمل مترادف: تاول.
  • دمه مترادف: effluvium mephitis بوی بد، reek، آلودگی، دود، مه، سرایت، بخار، غبار، ابر، دود، بخار.
  • دموکراتیک مترادف: تحمل لیبرال غیررسمی، آرامش، broadminded، folksy، رایگان و آسان، گاه به گاه، unsnobbish.گمراه self-ruling مستقل، مستقل، مدل،...
  • دمیدم، مترادف: تمکین احترام، احترام، بیعت ستایش، انقیاد، تسلیم، افتخار، اعتماد به نفس، حسن نیت ارائه میدهد، وفاداری، fealty.
  • دن مترادف: مطالعه عقب نشینی پناهگاه، مخفی گاه، snuggery، ایوان، لانه، خلوتگاه.cavern، غار لانه توخالی، سوراخ، مخفیگاه پنهان،...
  • دنبال مترادف: کار در لا، تمرین، رفتار، حمل، کار در, شرکت در درگیر، انجام، عمل.ادامه پیشبرد، پیشرفت حرکت به جلو، نونهالان،...
  • دنباله مترادف: افتادگی, آویزان, اویزان کردن, draggle, کشیدن.کشیدن دو کشیدن، قرعه کشی، جلو، آموزش.مسیر باند، ردیابی، آهنگ byway،...
  • دنج مترادف: بطور دنج قرار گرفتن راحت، گرم، امن، امن پناه، راحت واسوده، آرام، دوستانه، راحت.
  • دندان مترادف: کمک گیر، دندانه دار کردن، طرح، فرآیند با چنگک صاف کردن، نقطه، بارب، خار، قلاب، حقه بازی، زنجیری.
  • دندانه مترادف: نیک بریدگی، توخالی، شیار دندانه، افسردگی، تقعر، گودال، چاه زنخدان، امداد، چاپ هلیوگراور.
  • دندانه دار مترادف: بریده، دندان، خاردار، دندانه دار، دندانه دار، dentiform، denticulated، پاره پاره، تقسیم شده، ناهموار را دیدم.
  • دندانه دار کردن مترادف: شکاف نقطه گیر، خاردار، دندان، تورم، denticulation.ولگردی و قانونی شکنی, مناسب, کشمکش, عیاشی, طلسم, عیاشی, دوره, کشش...
  • دنده مترادف: تجهیزات ابزار، تجهیزات، مواد، متعلقات مظاهر، وسایل، دستگاه، accouterment، لوازم جانبی، اثرات، مقابله با،...
  • دنيائي مترادف: ، خشن کريه مبتذل موات، خام، درشت، ناخالص، بی ادب، بيمايه، نادان، بی سواد، بی سواد، موات، neanderthal.بی عاطفه شریر...
  • دنیوی مترادف: معمولی، عملی، هر روز معمول منظم ملالت روز به روز, مشترک, عادی, روال همیشگی،، مخصوص عابران پیاده، عادت کرده.بشر...
  • دهاتی مترادف: bumpkin بچه ناقص الخلقه هیک، استانی، روستایی، clodhopper، gawker، گناه، دهقان، lout، hayseed، یاهو، سواد، ادم دهاتی.
  • دهان مترادف: شکم طلا، پوزه بند، لب، jaws دام، میکشد، صدای تند و تیز.باز، ورودی، دسترسی، برخورد، روزنه، سوراخ، دیافراگم،...
  • دهان و دندان مترادف: گفتاری و کلامی و verbalized, ابراز, vivavoce.
  • دهانه مترادف: ادامه به گسترش، رسیدن به تحمل، گذشته، محدوده طول، باقی می ماند، زندگی می کنند.پل لینک پیوستن، اتصال، رفتن در...
  • دهقان مترادف: کشاورز روستایی، میهن، رعيت، رعیت peon، clodhopper، bumpkin، boor، دهاتی، هیک، hayseed، ادم دهاتی.
  • دهلیز مترادف: سالن ورودی، راه ورودی سالن انتظار است سرسرا، تالار، راهرو، پاساژ گذرگاه، لابی، ورود، راهرو، اتاق انتظار،...
  • دهنده مترادف: نویسندگان همراهان اهدا کننده، بانی خیر، واهب، grantor، مشترک، almsgiver، almoner، نیکوکار.
  • دهید دچار سرگیجه مترادف: بیهوده و بیمعنی.سرگیجه هذیانی، مبتلا به دوار سر آشفته، اشتباه، پریشان، تیغهٌ, درهم و برهم، نامتعادل،...
  • دو مترادف: کنار کشیدن تقلا، قرعه کشی، مسافت، پس زدن دهنه اسب، trawl، دنباله، کشیدن، در دو.
  • دو دستگی مترادف: تقسیم تقسیم نقض، پارگي، شکاف، جدایی، جناح، اختلاف عقیده، شکستن، اختلال، اختلاف، عدم.
  • دو رگه مترادف: هیبرید مخلوط نژاد، crossbreed، نیم نژاد، نیمه خون، mutt، فعلی.اراده، ناخالصی، intermixture، miscegenation، عدم تطابق، چیز درهم و...
  • دو لبه مترادف: مبهم.
  •